ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

بذارم پای حساب گرما؟؟

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۹ ق.ظ

نمیدونم چرا تازگی هرچی توی وبلاگ مینویسم (دقیقا هرچی حتی اگه یه سلام کرده باشم) یه عده بهشون برمیخوره و میان خصوصی و عمومی، مودبانه و غیر مودبانه بهم بد و بیراه میگن!


واقعا چه بلایی سر اعصابا اومده؟ به خودتون مسلط باشید مردم!

  • موافقین ۴ مخالفین ۱
  • ۹۸/۰۴/۱۹
  • ۲۰۸ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۱۶)

  • میرزا مهدی
  • راست میگن دیگه. الان مثلا این پُستتون خوب که چی که؟
    نخواه که نیومده زود بری..والله
    :))
    منو معتاد کردید به گاندو D: خدا معتادتون کنه به "سریال چرنوبیل"
    الهی آمین
    پاسخ:
    عه شما هنوز دارید گاندو میبینید؟

    نه خدا منو واگذاشته. انقد سرم شلوغه که نفرینتون نمیگیره:))
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    خو این چه وضع وبلاگ نویسیه آخه؟

    +چرا به ما کسی اعتراض نمیکنه؟!

    +ها؟

    -نمیخونن اصن!

    +آها آها... اوکی... حله...
    پاسخ:
    سلام

    :))

    نه بابا. وبلاگ شمارو هم میخونن.
    منم قبلا اتفاقا بیشتر میخوندن. ولی اینقدر تنش نداشتیم!

    فک کنم مال قیمت سیب زمینیه!
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا


    توجه نکنید به این صحبت ها...
    یه خاطره ای از امام می خوندم که ایشون فرموده بودند: "این مردم را ببینید که الان هی میگن درود بر خمینی"
    اگه همین ها "مرگ بر خمینی" هم بگن برای من فرقی نداره...
    من مسیر خودم رو میرم"




    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    البته بنده هم توجهی نمیکنم
    اگه همه هم بگن مرگ بر ام شهرآشوب یا بگن درود بر ام شهرآشوب من در همین مرتبه ی والای عرفانی خودم میمونم!!

    اوه سقف ترک برداشت :|
    سلااام سیدی به خاطر اینکه براشون خرج نداره اگه باید بابت هر کلمه حرفی که الکی مینوشتن کلی پول میدادند اینقد نمیومدن الکی انتقاد کنند 
    پاسخ:
    سلام س بو
    انتقاد که خوبه. اتفاقا من انتقاد سازنده رو دوست دارم. باعث پیشرفت ذهنی و عقلی آدم میشه

    این گیرای الکی رو میگم. انگار که من زن جهانگیری ام مثلا!! یا دختر روحانی ام!! بابا به من چه؟؟ :))
    چرا من رو شکسته نوشتی  عه لو رفتی آخرش همه فهمیدن تو زن جهانگیری هستی من به کسی نگفتم به جان خودم
    پاسخ:
    چون تو سبوی بشکسته ای

    لابد تو لو دادی که میان به من چیزی میگن. وگرنه ما که دهنمون قرصه

    :)))))))
    من تازه با وبلاگ شما و همچنین صهبا آشنا شدم. تا اینجا که در لحن نوشتار و پاسخگویی تون چیز برخورنده ای ندیدم. ان شاء الله که همیشه اینطوری باشه، اینطوری باشیم :)

    بعضی وبلاگ های خانوم ها رو که هر از گاهی گمراه و اغفال می شم (توسط دوست نابابی که می گه یه دقیقه این بحث اجتماعی- سیاسیو ببین) و می خونم حس می کنم خانوم نویسنده الان ممکنه از مونیتور بیاد بیرون و یه برخورد فیزیکی ای در حد کشت و کشتار با کامنت گذار بخت برگشته رخ بده.
    پاسخ:
    نه من کلا آدم عصبی ای نیستم، از انتقادم ناراحت نمیشم. ولی بعضیا تا یه بحثی رو نمیپسندن میخان به نویسنده بزنن که چرا تو اینو نوشتی! به ساحت قلم توهین شد!
    بابا تفاوتها رو بپذیریم، هرکی از زاویه نگاه خودش دنیا رو تفسیر میکنه.یه کم منعطف باشیم

    از آشنایی با شما بسیار خوشحالم.
    از کامنتهاتون پیداست که اهل کمالاتید، وبلاگ ندارید؟ حیفه که ننویسید
    بیخود کردن کی تهدیدت کرده !!!؟؟؟کی توهین کرده!!؟؟؟؟
    عکس بده جنازه بگیر
    برفکم قسمت اخر ادم شد بعضیا کی میخان ادم شن!!!!!
    پاسخ:
    قربون یووو
    آی پی میدم جنازه میگیرم:))
     کلا اعصابا خرابه، باس سریع از بغل مردم رد شد
    سلام عزیزم.
    شما من رو یاد یک دوست خوابگاهی می اندازید که خیلی خوش اخلاق و شوخ بود  و اهل قلم و کلا با صفا بود قم هم عقد کرد هم اسم شما و هم شهری شما بود نکنه واقعا خودتونید? :-)
    پاسخ:
    سلام.
    عه! نکنه واقعا خودشم!!
    عاقا دقت کردی این کنج دنج همه مشخصات تو رو داد دارم شک میکنم نکنه سعیده باشه شایدم از بچه های خودمون باشند من آدرس وبلاگم رو توی اینستام گذاشتم حدس میزنم از اونجا بر و بچ آشنا هستند اومدن
    پاسخ:
    ینی میگی سعیده ی خودمونه؟
    کنج دنج بیا خصوصی ببینم کی هستی و کدوم دانشگاه بیدی!
    سبو جان من از اینستا نیومدم اتفاقی اومدم از طریق یک وبلاگها. اینستا ندارم.
    ولش هم می گفتم چی می گه این ام شهر اشوب (با عرض پورش!)؛ بعد دیدم عه چقدر شبیه اشرف است! اسمش هم انگار اشرف است! عه! کاشان است! عه! قم عقد کرده است! عه چقدر باحال است! اتفاقا یک رفیق به اسم سعیده هم داشت که همه اش می گفت چی فکر کردی من لرم و خادمِ سفرهای بوی بهشت بود :) یک بار هم توی سوییتون در خوابگاه روضه گرفتید عصر بود. اگر اشتباه نکنم فریبا که تازه چادری شده بود هم بود و شیرازی بود. اسم یک رفیقاتون هم مجبوبه بود روانشناسی مشاوره نمی دونم همچین چیزی می خوند سید بود خوش اخلاق بود. عطافه فِرام ابوقو اَند سارا فِرام اصفهان  نیز. و سه نقطه.
    اگر این جمله آخر رو درست نگفتم که هیچی اشتباه شده ولی اگر درست گفتم اگر گفتید من کیم؟! :دی
    پاسخ:
    افسانه تویی؟؟ 
    به جون خودم خود خودتیا
    همه آدرسات درسته
    یا فاطی صفایی، یا افسانه ای، یا اینکه...
    سارا تویی؟؟؟

    بابا من خیلی رفیق داشتم تو خوابگاه، خودت بگو کی هستی
    آقا کنج دنج ما که میدونیم از بر بچ آشنایی من رو میشناسی یا نه 
    پاسخ:
    این سبوی بشکسته رو میشناسی عایا؟
    ام شهر اشوب خودت حدس بزن;-) عمرا بتونی حدس بزنی :-) ایکون خباثت. در ضمن خبر رسیده که اشپزباشی بودی در جهادی. فدات بشم با اون خنده ها... کلا قلمت طناز بود همیشه. 
    سبو جان شما خانم ط نیستی? حسی می گم البته. اگ ط باشی با شوما ما خ خلطره داریم خ باصفا بودی ای جانم

    اقا بیایید ی بار دیگه دور هم جمع بشیم بگیم بخندیم تو سر و کله هم بزنیم. باور کن دلم برای خنده از نوع حلال تنگ شده. دلم میخواد از ته دل بخندم. ای شما ای تمام عاشقان ! وخیزید بیایید. نسبت ما و خوابگاه نسبت رزمندگان بعد از جنگ و دوره جنگه خخخ از بس شیرین بود. 

    پاسخ:
    آخ آخ نگو ازون روزا و خنده های از ته دل
    فارغ از همه جهان بودیما... بی دغدغه فقط میخندیدیم

    شما بگو کی هستی من قول میدم دور هم جمعتون کنم!
    هان! فاطمه صفایی! دارم می گمی خدایا فاطمه صفایی کی بود! هم اتاقی سارا و عاطفه آیا؟ نه عزیزم من اون نیستم خخخ
    افسانه هم می شناسم بچه کرمون بود. اون هم قم عقد کرد انگار :)

     
    پاسخ:
    نه عزیزم
    فاطی صفامقدم، هم اتاقی خودم بود،یحتمل نشناسیش
    افسانه بچه دومشم تو راهه، خبر از عقدش میدی؟؟
    سارا هم جویای احوالش هستم. چه دختر نازنینی و باحالی بود. وای که چقدر می خوندیدیم به خصوص وقتی به حالت جدی شوخی می کرد... 

     
    پاسخ:
    سارا که ماهه
    یه جوری میگی انگار درمورد یه خدابیامرز حرف میزنی!
    نشونه دادم مثلا خبر ندادم :)
    پیش خودم چقدر فاطمه رو شناختم مثل خخخ
    پاسخ:
    این فاطمه با اون فاطمه فرق فوکوله
    علایم حیاتی داره سارا:)
    خدا همه مون رو بیامرزه 
    ازدست تو و اون قلمت سادات :)
    پاسخ:
    کم و بیش ازش خبر دارم، غرق دنیا و پول پارو کردن شده، وقت نداره واسه رفقا!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی