ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

عروس ما هل داره...

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۳ ق.ظ

فرصت محاسبه یه روزه ی من تموم شد.

این کار رو بخاطر این انجام دادم که توی طول روز خیلی کارهای الکی انجام میدم. بعد از خودم شاکی میشم که چرا به فلان کار نرسیدم.


اولین کار لغو امروزم ازین قرار شد که یه مسلمون کله سحر (همچین کله سحرم نبود ها) اومد زنگ خونه ما رو زد و گفت این ال نوده دم در مال شماست؟ و من مث مرده ای که از گور برخاسته، با چشمانی پف کرده و صدایی که از ته چاه در میومد گفتم زنگ بالا رو بزنید!

(خدایی این نصیحت رو از منِ پیرِ فرزانه داشته باشید؛ هروقت ماشین باکلاسی دم در خونه ای دیدید، زنگ طبقه بالا رو بزنید، چون زیرزمینا اکثرا مستاجران که ماشین باکلاسشون کجا بود آخه؟؟!)

و اشتباهم این بود که به جای اینکه پاشم و به کارام برسم،رفتم دوباره خوابیدم و ادامه ی خواب چپ اندرقیچیم رو دیدم. و یه ساعت رو الکی هدر دادم!

مورد بعدی که وقتمو درش اتلاف کردم، وقتی بود که بیدار شدم و همراه با صبحونه خوردن و این حرفا، شروع کردم به چک کردن دونه دونه پیام رسانها (حالا ایتا و اینستا رو میشه تو وقتای مرده هم چک کرد!)


یه مقداری هم این وسط صرف قطع و وصل شدن اینترنت و درست کردن فاکتورهای اشتباهی و دریوری شنیدن از داداش کارفرما شد (مبنی براینکه حواست کجاست فاکتور فلانی رو به حساب بهمانی زدی)


یه مقدار (بخش اعظم اوقاتمون) هم که بعد از بیدارشدن بچه به رسیدگی به امورات فرزند گذشت؛ اعم ازینکه پسته کیلویی 150 تومن رو ریختیم تو حریره و آقا بدش اومد و نخورد و ...

که خب دیگه چون انجام وظیفه ست خرده ای بهش نمیگیریم!


البته دیگه من حساب نمیکنم اون نیم ساعتی که به دستور آقا، خرگوشه و لاکپشت چش قلمبه و گامبالو و زرافه سبزول و نی نی (اسم عروسکاشه) رو سوار کامیون کردم و دور خونه چرخوندم! 

یا اون یه ربعی که عصر، ضرب گرفته بودم پشت قمقمه و با آهنگ میخوندم «عروس ما هل داره...نمک و فلفل داره...» تا بلکه اختلاف بین علی و زینب (دخترخاله ی دوساله ی علی) سر موتور یادشون بره! این مورد دوم مخصوصا اصلا لغو حساب نمیشه چون ادخال سرور در قلوب مومنین هم بحساب میاد!


با همه ی این تفاسیر و با ارفاق! به این نتیجه رسیدم که حدود پنجاه درصد زندگیم رو لغو و بیهودگی فراگرفته... باید فکرای بهتری برای زندگیم بکنم... لحظات جوونی داره مث باد میره و ما هیچ، ما نگاه...

به قول اوشون، فتأمل!


  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۱۵)

  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

     

    این چه وضعشه!

     

    ینی شام و ناهار درست نمیکنین شما؟!

    نچ نچ نچ...

     

     

    +

    یه نرم افزار بود اسمش یادم نیست

    رو گوشی نصب میشد و ساعتهایی که آدم تو شبکه های اجتماعی و اینا میچرخید رو ثبت میکرد. بعد مجموعشون رو نمایش میداد!

     

    ینی عذابی بود برا خودش!!!

     

    یهو آدم نیگاه میکرد تو روز 4 ساعت وقتشو گذاشته برا همین!!!

     

    به همین دلیل بشدت تلگرام و اینارو کنترل کردم (کنار نذاشتما!)

    ولی کنترل کردم و خیلی گروهها و کانالهای بدردنخور رو پاک کردم و تقریبا زمان استفاده ام از گوشی به یک چهارم رسید و خداروشکر. خوشحالم بابتش :)

    پاسخ:
    سلام. 
    راستیاتش دیروز ناهار داشتیم! شب قبلش از هیئت گرفته بودیم و چون علی هم یه غذای کامل داره، دوتا غذا میذاریم برا ناهار فردامون :|

    ازون نرم افزارهایم آرزوست!!


    +منم خیلی وقتمو بیخودی سر گوشی بازی میذارم. باید یه فکری به حال خودم بکنم.
  • آقای گوارا
  • یه روزی میرسه ( ان شاالله ) که برای خواب دنبال زمان می گردین . مثل خانم روشنا که رقیه و محمد حسین به صورت شیفتی تمام طول روز بیدار هستن !

     

    فکر کنم 50 درصد نشد . یه ساعت زیادی خوابیدن مثلا و به اندازه ی یه صبحونه خوردن با گوشی ور رفتین . اگه فقط این بوده که 50 درصد رو زیاد گفتین .

     

    + کارفرما تون برادر شوهرتونه ؟!

    پاسخ:
    علی کوچولوی ما خوابش بهم ریخته. شبا تا ساعت یک و دو بیداره، ازون ور میخاد بخوابه تا صلات ظهر

    خب من خیلی مراقبت کردم که وقتمو هدر ندم. وگرنه تو روزای عادی خیلی بیشتر ازینا میشه آمارم

    +کارفرما داداش خودمونن. 
  • میرزا مهدی
  • زن بگیری برنامه هات همه ردیف و رج میشن(جمله ی معروف مامانا به پسراشون)

    زن بگیرD:

     

    پاسخ:
    زن که گرفته م.
    چندتا بگیرم دیگه ؟ 
  • میرزا مهدی
  • هییییع بذار "ابوعلی" رو ببینم. اگه بهش نگفتم :))))

    پاسخ:
    ابوعلی رو گرفتم دیگه!! 

    :|

    مطالعه... 

    پاسخ:
    مطالعه؟؟؟ وات ایز مطالعه؟؟ وات؟؟
  • کاکتوسِ خسته
  • ماشاءالله عروسکا😂

    پاسخ:
    بقیه شونو قایم کردم که خونه کمتر بهم بپاشه !

    واقعا جوری حرف زدی ادم فک میکنه‌بی سوادی!!!!

    آخه ریخت پسته فلان قیمت و سوار کردن گامبالو چش قلبمه سوار کامیون یا ضرب گرفتن برای اصلاح ذات البین اتلاف وقته ؟!!!!!!نه من از شما میپرسم؟این همان جهاد زنه.....خجل شو ...خجل...

    ی روز اینکارارو نکن ببین اوضاع چ‌جور میشه

     

     

    پاسخ:
    نه دیگه! منم داشتم میگفتم خدمت به گامبالو همون خدمت به فرزنده و جزء کارهای لغو نیست!
    چهارتا پسته ته کیفم بود رنده کردم تو حریره ش! که همون نخورد!

    به جا این حرفا به برادرشوهرت بگو یه دوره ی پارک چهل سانت بره پیش رخشماه!
  • دچارِ فیش‌نگار
  • این خیلی حسن خوبیه که آدم بعد از جواب دادن آیفون میتونه ادامه خوابش رو ببینه که منم دارم

    پاسخ:
    بله خیلی خوبه
    تازه اونم چه خواب هایی! حاتمی کیا میاد فیلمنامه هاشو بخره من نمی فروشم!! 

    من هم این چند روز کمی دقت کرده بودم. متاسفانه علاوه بر کوتاهی های خودم دیگران هم بسی مؤثرند. مثلا من همکاری دارم که مشغله زیادی نداره و هربار که تلفن می زنه سه ساعت حرف می زنه. در حدی که کلافه می شم از تکرار حرف ها. معمولا برای مشورت درباره مساله ای کاری یا خانوادگی تلفن می کنه ولی انقدر صحبت رو طولانی می کنه که من نمی دونم چطور باید بگم همکار عزیز من خیلی کار دارم. همه کارام موندن... راهکاری سراغ ندارین؟
    یا خانوم های بازنشسته فامیل :) (مامان و خاله و زن دایی و ...) که چون خودشون کلا بازنشسته شدند از کارهای اداری و خانگی فکر می کنن منم همونقدر اوقات فراغت دارم. هر پنجشنبه ای رو با این گفتگو با من آغاز می کنند که کاری که نداری تو خونه، امروزم که تعطیلی میای بریم بیرون؟ میای خونه ما؟ میای بریم خونه فلانی؟ نمی دونم واقعا چی به این نتیجه رسوندتشون که من اگر یه روز تو خونه ام یعنی بیکارم. بعدم هرکاری رو مطرح کنم اونها بهانه ای در جواب دارند. نمی خواد خونه تمیز کنی پس فردا مثل ما می شی. نمی خواد مقاله بنویسی بسه دیگه اینهمه درس. نمی خواد به امور شغلی برسی مگه خونه محل کاره... و همه اینها من رو از مود کارام خارج می کنه. کلا که توانمند نیستم. یعنی مثلا صبح برم بیرون به همراه خانوم های فامیل و 2 بعد از ظهر برگردم خونه دیگه روزم سوخته. توان تمرکز روی کارهای جدی رو ندارم.

    پاسخ:
    منم تا علی رو نداشتم همین بساطم  بود
    پیشنهاد من برای شما بسته فرزندآوریه. 
    من یه دوستی دارم که تلفنش حکایتی بود! دیگه انقدر طولش میداد که مجبور بودم با موبایل زنگ بزنم خونمون پشت خطی بشه تا بلکه ول کنه! الان کجاست؟ مشغول بچه داری. سرش رو هم نمیرسه بخارونه
    شما هم مادر بشید و سپس همیشه بهانه بچه بیارید!

    کوچه پهنه خار تا حالا کوچه پهن داشتی!؟!؟

    پاسخ:
    آخه تیروترکش پارک نامتقارنش همیشه گریبان خودمونم میگیره!

    کوچمون که پهنه. پهناشم از قاعده گذشته. منتها نه که همه پیوووولدارن، هر خانواده ای هفت هشت تا ماشین داره! واسه همین همیشه سر جای پارک جنگ که نه، تنازع برای بقاست!!! 

    تاحالا تو کوچه پولدارا نشستی؟!!
  • مریم بانو
  • مامانم هربار که میبینه بچه هاش غرق دنیای اینترنتن میگه

     

    کاش میفهمیدم چی داره این گوشیاتون که کورتون کرده!!

     

    منم دارم روخودم کارمیکنم کمتر وقتمو هدربدم.

     

    احتمالا برم کمپی جایی واسه ترک مجازی :)

    پاسخ:
    واقعا ها
    منم به هرکی کلش تو گوشیه همینو میگم:/

    پس من باید به اون دوست پیشنهاد فرزندآوری بدم :) چون دوست شما با فرزند دار شدن از تلفن ها دست کشید. خودم فرزند دار بشم که باید خرگوش و زرافه سوار کامیون کنم :)) 

    پاسخ:
    خخخ
    هردوش میشه
    بچه دار که بشید از شما ناامید میشن
    بچه دار بشن هم سرشون شلوغ میشه
  • قاسم صفایی نژاد
  • کم کم اوضاع بهتر میشه حتما. موفق باشید

    پاسخ:
    قطعا همینطوره،متشکرم
  • دچارِ فیش‌نگار
  • حاتمی کیا قیمت داد؟

    پاسخ:
    میخاد مفت بخره!
  • دچارِ فیش‌نگار
  • اشکال نداره

    حداقل معروف میشی از بار بعدی گرونتر بفروش

    پاسخ:
    باید بهش فکر کنم!!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی