عروس ما هل داره...
فرصت محاسبه یه روزه ی من تموم شد.
این کار رو بخاطر این انجام دادم که توی طول روز خیلی کارهای الکی انجام میدم. بعد از خودم شاکی میشم که چرا به فلان کار نرسیدم.
اولین کار لغو امروزم ازین قرار شد که یه مسلمون کله سحر (همچین کله سحرم نبود ها) اومد زنگ خونه ما رو زد و گفت این ال نوده دم در مال شماست؟ و من مث مرده ای که از گور برخاسته، با چشمانی پف کرده و صدایی که از ته چاه در میومد گفتم زنگ بالا رو بزنید!
(خدایی این نصیحت رو از منِ پیرِ فرزانه داشته باشید؛ هروقت ماشین باکلاسی دم در خونه ای دیدید، زنگ طبقه بالا رو بزنید، چون زیرزمینا اکثرا مستاجران که ماشین باکلاسشون کجا بود آخه؟؟!)
و اشتباهم این بود که به جای اینکه پاشم و به کارام برسم،رفتم دوباره خوابیدم و ادامه ی خواب چپ اندرقیچیم رو دیدم. و یه ساعت رو الکی هدر دادم!
مورد بعدی که وقتمو درش اتلاف کردم، وقتی بود که بیدار شدم و همراه با صبحونه خوردن و این حرفا، شروع کردم به چک کردن دونه دونه پیام رسانها (حالا ایتا و اینستا رو میشه تو وقتای مرده هم چک کرد!)
یه مقداری هم این وسط صرف قطع و وصل شدن اینترنت و درست کردن فاکتورهای اشتباهی و دریوری شنیدن از داداش کارفرما شد (مبنی براینکه حواست کجاست فاکتور فلانی رو به حساب بهمانی زدی)
یه مقدار (بخش اعظم اوقاتمون) هم که بعد از بیدارشدن بچه به رسیدگی به امورات فرزند گذشت؛ اعم ازینکه پسته کیلویی 150 تومن رو ریختیم تو حریره و آقا بدش اومد و نخورد و ...
که خب دیگه چون انجام وظیفه ست خرده ای بهش نمیگیریم!
البته دیگه من حساب نمیکنم اون نیم ساعتی که به دستور آقا، خرگوشه و لاکپشت چش قلمبه و گامبالو و زرافه سبزول و نی نی (اسم عروسکاشه) رو سوار کامیون کردم و دور خونه چرخوندم!
یا اون یه ربعی که عصر، ضرب گرفته بودم پشت قمقمه و با آهنگ میخوندم «عروس ما هل داره...نمک و فلفل داره...» تا بلکه اختلاف بین علی و زینب (دخترخاله ی دوساله ی علی) سر موتور یادشون بره! این مورد دوم مخصوصا اصلا لغو حساب نمیشه چون ادخال سرور در قلوب مومنین هم بحساب میاد!
با همه ی این تفاسیر و با ارفاق! به این نتیجه رسیدم که حدود پنجاه درصد زندگیم رو لغو و بیهودگی فراگرفته... باید فکرای بهتری برای زندگیم بکنم... لحظات جوونی داره مث باد میره و ما هیچ، ما نگاه...
به قول اوشون، فتأمل!
- ۹۸/۰۷/۰۷
- ۳۳۶ نمایش
سلام
این چه وضعشه!
ینی شام و ناهار درست نمیکنین شما؟!
نچ نچ نچ...
+
یه نرم افزار بود اسمش یادم نیست
رو گوشی نصب میشد و ساعتهایی که آدم تو شبکه های اجتماعی و اینا میچرخید رو ثبت میکرد. بعد مجموعشون رو نمایش میداد!
ینی عذابی بود برا خودش!!!
یهو آدم نیگاه میکرد تو روز 4 ساعت وقتشو گذاشته برا همین!!!
به همین دلیل بشدت تلگرام و اینارو کنترل کردم (کنار نذاشتما!)
ولی کنترل کردم و خیلی گروهها و کانالهای بدردنخور رو پاک کردم و تقریبا زمان استفاده ام از گوشی به یک چهارم رسید و خداروشکر. خوشحالم بابتش :)