ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

احلی من العسل

شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ

اولین باری که چشماتو دیدم، به خودم گفتم چطور این آدم هنوز شهید نشده؟

دوست نداشتم هیچوقت بشنوم که به مرگ طبیعی از دنیا رفتی

یه ندایی ته قلبم خبر از شهادتت میداد یه چیزی از جنس همون فرمایش رهبری که به حاج احمد کاظمی گفتن شماها حیفه که بمیرید! شماها باید شهید بشید...

و به قول خودت تا کسی شهید نباشه، شهید نمیشه...

صبح جمعه بود... مثل همه صبح جمعه ها که تو خواب غفلت خودم دست و پا میزم...

همسرم از دعای ندبه برگشته بود و نشسته بود پای لپتاپ

صدام کرد و گفت پاشو... پاشو یه خبر بد دارم...حاج قاسم شهیدشده!

بین خواب و بیداری یه چیزی ته دلم شکست و فروریخت. 

چشمای نیمه بازم رو دوختم سمتش و گفتم دروغ میگی؟

گفت نه بخدا، حاج قاسم شهید شده..

چشمامو بستم، نمیخواستم باور کنم. میخواستم باز بخوابم و بیدار بشم و مثل همه خوابای بد دیگه م بگم آخیش خواب بود

دیگه نمیخواستم به چیزی فکر کنم

فقط خیمه ای به ذهنم اومد که بی علمدار شده

 

یک لحظه یاد چشمات افتادم...

 

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه

فمنهم من قضی نحبه

و منهم من ینتظر

 

ازون چشما چیزی جز شهادت انتظار نمیرفت.

 

گفتم مبارکت باشه حاج قاسم

حقا که لباس شهادت برازنده قامت فروتنت بود.

تو شهید زندگی کردی که تونستی شهید از دنیا بری...

 

گرچه هنوزم باورش برام سخته

باور اینکه اون چشمای مثل ذوالفقار علی، دیگه نیست

که اون جبروت حیدری، اون جلال خیبرشکن، یک سالی هست که ما رو یتیم رها کرده 

سخته که اعتراف کنم

بعد از تو، دنیا دیگه یه روز خوش به خودش ندید

و نخواهد دید...

 

دستمونو بگیر حاجی

اگه شهید نشیم، میمیریم...



پ.ن: خدا رحمت کنه آیت الله مصباح رو
خیلی از علوم دینی ما مدیون جهاد علمی ایشونه، با سیدالشهدا محشور باشن
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۵)

روح این دو بزرگوار شاد

پاسخ:
آمین

خوش آمدید
  • محبوبه شب
  • دیشب خاله استوری گذاشته بود با این عنوان

    "آه از غمی که تازه شود با غمی دگر"

    تصویر سردار بود که پیشونی اقای مصباح رو میبوسیدن

     

    اخه چرا این ها؟؟؟؟

    کفره شاید

    ولی یه روزی از خدا بابت این هجم از نبودن های یه عده ازش جواب میخوام

    پاسخ:
    خون همین شهداست که اسلام رو بیمه میکنه

    درسته نبودنشون برای ما ضایعه ست، ولی خونشون پر از برکاته

    یا برگرد

    یا آن دل را برگردان...

    پاسخ:
    آخ آخ 
    چی گفتی!!!

    هنوز هم بعد از یک سال زبونمون نمی چرخه که بگیم شهید سلیمانی

    پاسخ:
    دقیقا 
    منم همینجورم

    ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...

    پاسخ:
    خیلی هم سخت جان نیستیم

    یکی یکی داریم بعد از سردار و بدبیاریهای بعدش جون میدیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی