ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

قدیم ها میگفتند از کوزه همان برون تراود که در اوست!
الان هم همین را می گویند...

اما به نظر من، به دلیل  فراگیر شدن روح نفاق و دورویی در جامعه (دور از جان بلاگرهای محترم) انگار دیگر از کوزه چیزهای دیگری برون می تراود...

فی المثل دیگر نمی شود از روی ظاهر آدمها در موردشان قضاوت کرد، یا از حرفهایشان، یا حتی از عکس پروفایلشان!

راستش هنوز نتوانسته ام رابطه ی عکس پروفایل تلگرام آدمها را با شخصیتشان کشف کنم.
بعضی آدمها دقیقا همانی هستند که عکسشان نشان می دهد،‌ بعضی اما...

تا اینکه  فهمیدم این سوال مهمیست که ذهن رفیق گرمابه و گلستانم (فامیل دور) را هم آشفته کرده. پس باهم دست به ابتکار جالبی زدیم.

شروع کردیم پروفایل تلگرام آدمهایی که می شناسیمشان را برای هم فرستادیم. کسی که طرف مقابل نمی شناسدش، و باید از روی عکسهای پروفایلش قضاوتش کند... (قصدمان قضاوت کردن نبود. بلکه خواستیم چیزی که در نظر اول به ذهن مخاطب میرسد را بیان کنیم)

در مورد برخی آدمها به قضاوت های نادرستی رسیدیم.

مثلا مشتری بدحساب و گوشبرمان (گوشبر را فامیل دور نمی دانست یعنی چه!!‌ یعنی مال مردم خور حرفه ای!) برخلاف روال طبیعی زندگی اش، عکسی روی پروفایلش گذاشته که بیان می کند تنها راه زندگی در جهان، درستی و راستی است!!!!‌ (این دیگر از آن لافهای گنده در غربت است!)

یا دانشجوی حرّاف و اهل مطالعه ی فامیل دور، که ظاهرش با ذاتش و عکس پروفایلش فرسنگ ها فاصله دارد!

عجالتا به این نتیجه رسیده ایم که آدمها آنچه را که هستند در پروفایلشان به تصویر نمی کشند. بلکه آن چیزی را نشان می دهند که دوست دارند باشند!

شاید هم قضاوت اشتباهی باشد. فعلا در حد فرضیه قبولش کرده ایم!


پ.ن: اگر نظر خاصی یا نقیضه ای، یا حتی نظر ردّی به نوشته هایم دارید، با کمال میل می پذیرم.



  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

می شود گفت بازگشت ویژگی منحصر به فرد ذات انسان است...

همه ی ما برمیگردیم

روزی به خاک،

و روزی به وبلاگ قدیمی خاک خورده...


دلم برای نوشتن تنگ می شود.

حتی اگر چند کلمه ای تراوشات ذهن خالی ام را توی سر این صفحه کلید بخت برگشته بکوبم، حجم زیادی از خستگی هایم را فراموش می کنم (تصور کنید اگر به صورت سنتی و ارگانیک، قلم به دست بگیرم و توی سررسید بنفشم بنویسم چه حالی می شوم!)


بازگشته ام

بازگشته ام در حالی که معتقدم بازگشت همه به سوی اوست...



  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی