تو فکر یه سقفم!
۰۳
آبان
خیلی ناراحتم ازینکه درحال حاضر تا این حد سطح دغدغه مندیم پایین اومده که اوج آرزوم اینه که از شر مستاجری خلاص بشم.
دوست داشتم بدون اینکه به این فکر کنم که سر سال چطور ازینجا بریم یا خونه از کجا پیدا کنیم که به پولمون بخوره یا اینکه انقدر بخش فروش املاک دیوار رو زیرورو کنم که سردرد بگیرم، به مطالعه کتابهای تربیت کودک فکر میکردم، یا اینکه میتونستم به ارتقای شغلیم فکر کنم، یا بیشتر با علی بازی میکردم، یا مثل مامانای دیگه دنبال این بودم که بعد از لوبیاسبز، نوبت اضافه کردن چه ماده غذایی به سوپ فاطمه حسناست!
ولی متاسفانه این دغدغه های دنیوی کوفتی، فراغت فکری برام نمیذاره
میدونم که باید بیشتر به خودم بها بدم و ذهنمو جمع و جور کنم، ولی نمیدونم دقیقا چطوری!
پ.ن: دیشب خواب دیدم با آبجیم و بچه هامون و یکی از وبلاگ نویسای بیان و خانواده ش رفتیم کربلا! خدا کنه تعبیرش حاجت روایی هرسه مون باشه
- ۹ نظر
- ۰۳ آبان ۰۱ ، ۲۰:۱۳