دلتنگی دم اربعین...
۱۷
آبان
دلم گرفته ازین روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است...
دلم نوشتن نمی خواهد
دلم هیچ چیزی نمی خواهد
دلم فقط زیارت میخواهد...
زیارت کربلا...
پ.ن.1 :حوصله ی زدن حرفهای قشنگ قشنگ را ندارم.
فقط این را میدانم که دلتنگم
دلتنگ از اعمال خودم که این اربعین لیاقت حضور در کربلا را ازم گرفت
لیاقت روضه رفتن دهه ی اول محرم را ازم گرفت
لیاقت گریه کردن ها را...
آدم خیلی باید وضعش خراب باشد که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند تا تو را از همه ی این لیاقت ها باز دارند.
که دقیقا تاریخ عملت بیفتد روز اول محرم، و نرفتن روضه ی سید الشهدا، و گریه نکردن شب تاسوعا... و محروم شدن... محروم شدن...
و و در پی آن دوهفته مرخصی از کار و بعد از آن هزار و یک گره کوچک و بزرگ که می افتد سر راه کربلا رفتنت... هزار و یک گره که تصور کربلا را هم ازت میگیرد.
همه اینها دست آن امتحانهایی ست که خرابش کرده ام. خرااب
پ.ن2: آقای من. خراب کردن از ما بر می آید و ساختن از شما. بساز این خراب بی خانمان را...
فقط این را میدانم که دلتنگم
دلتنگ از اعمال خودم که این اربعین لیاقت حضور در کربلا را ازم گرفت
لیاقت روضه رفتن دهه ی اول محرم را ازم گرفت
لیاقت گریه کردن ها را...
آدم خیلی باید وضعش خراب باشد که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند تا تو را از همه ی این لیاقت ها باز دارند.
که دقیقا تاریخ عملت بیفتد روز اول محرم، و نرفتن روضه ی سید الشهدا، و گریه نکردن شب تاسوعا... و محروم شدن... محروم شدن...
و و در پی آن دوهفته مرخصی از کار و بعد از آن هزار و یک گره کوچک و بزرگ که می افتد سر راه کربلا رفتنت... هزار و یک گره که تصور کربلا را هم ازت میگیرد.
همه اینها دست آن امتحانهایی ست که خرابش کرده ام. خرااب
پ.ن2: آقای من. خراب کردن از ما بر می آید و ساختن از شما. بساز این خراب بی خانمان را...
- ۱ نظر
- ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۹