درباره ی من ِ جدید ...
درباره ی من چیز زیادی نمی شود گفت؛ آنهایی که می
شناسند، خوب می شناسند، و آن هایی که نمی شناسند، گمان نمی کنم برای فهم
مطالبم نیازی داشته باشند بدانند چه غذا یا رنگی را دوست دارم، یا اینکه در
روز چندتا پشه می کشم و یا چه احساسی با دیدن یک کروکودیل پیدا می کنم!!!
آنچه نیاز است بدانید این است که من 24 سال دارم و به تازگی زندگی ام در یک پیچ تاریخی عمیق افتاده است...
پیچ
تاریخی از آن جهت که به تازگی متاهل شده ام و هر چند تا الان در پیله ی
تنهایی خودم به پروانه شدن فکر می کردم، بقیه ی مسیر زندگی ام را باید
همراه نیمه ی دومم بسازم.
هنوز تا پروانه شدن هردومان بسیار راه باقی ست. من اما امید دارم به آینده ی زیبایمان...
اگر این روزها کم پست می گذارم، دلیلش به سر شلوغ شدن دوران تاهل برنمی گردد. دلیلش این است که دارم خودم را پیدا می کنم و تا خودم را نیافته ام نمی توانم بنویسم.
از
شما چه پنهان، هنوز از گیجی دوران تجرد بیرون نیامده ام، احساس می کنم در
خلسه ای عمیق فرو رفته ام. خلسه ای عمیق اما بی نهایت شیرین...
هنوز
خودم را نیافته ام. احساس می کنم من ِ جدیدم را نمی شناسم... منی که نیمی
من است و نیمی او... بالی از من و بالی از او... و این دو بال؛ اکنون دیگر یکی ست؛ پرنده ایست که به پرواز فکر می کند...
نیمه
ی قدیمی خودم اما، انگار بین هوا و زمین معلق مانده است و خودش هم نمی
داند این جستجو و تعلیق قرار است چند ساعت، چند روز و یا چند ماه طول
بکشد...
مثل همیشه تقاضای دعای خیر دارم. دعای خیر از نوع همان سایه ها.
اکنون سایه اش هست ؛ برای آمدن آرامشش دعا کنید.
- ۹۳/۰۹/۰۲
- ۵۸۳ نمایش
نمی دونم که آیا این دو تا با هم فرقی دارن یا نه؟!
* مبارک باشه و به پای هم پیر بشید اِن شاءالله/