تولدم میمون باد!

همیشه فکر می کردم بیست و پنج سالگی باید عجیب باشد. خیلی عجیب...
همیشه بیست و پنج سالگی را مرز پختگی می دانستم، میانه ی راه...
جایی درست وسط بودن و نبودن...
همیشه اینجای مسیر را خیلی خاص می دیدم!
همیشه بیست و پنج سالگی را ته تمام خوشحالی هایم می دیدم. احساس می کردم بزرگ خواهم شد و آن وقت است که از خوشی روی ابرها راه بروم...خیال میکردم در بیست و پنج سالگی دیگر دلم نخواهد گرفت!
فکر می کردم اینجا که برسم لحظه ای از سرخوشی مفرط خواهم ایستاد و نگاهی به عقب خواهم کرد... منی که در تمام طول سفرم، لحظه ای را نداشته ام که روی صندلی نرم و راحتی بنشینم و بی دغدغه، تنها و تنها به نقطه ی نهایی ام بیندیشم. لحظه ای نبوده که از اعماق وجودم یک نفس عمییییق بکشم و بگویم آخیشش... رها شدم از بند فکر و خیال...
آه که این روزها چقدر به این یک لحظه محتاجم!
الان من اینجا ایستاده ام. در مرز پختگی و خامی. روی خط بیست و پنج سالگی
و الان احساس پرنده ای را دارم که نمی داند سرنوشتش چیست. سقوط یا پرواز...
پرنده ای که تقدیرش را به بالهایش گره زده اند. که به جبر، مختارش کرده اند یکی را انتخاب کند. سقوط... پرواز... مردن ... رهایی...
امروز بیست و پنج سالگی ام تمام شد و هیچ حس خاصی ندارم. احساس میکنم نه تنها نسبت به سالهای پیش پخته تر نشده ام، که کوچکتر، که حقیرتر... که کم حوصله تر...
امروز اما قرار است نقطه ی عطفی باشد برایم. قرار است امروز پایتخت زندگی ام شود. با خودم قرار گذاشته ام روزهایم از امروز شروع شود.
نمی خواهم وقتی به مرز سی سالگی رسیدم پیش خودم آه بلندی بکشم و بگویم "هیییی... احساس می کردم سی سالگی ام خاص باشد!!! " می خواهم سی سالگی ام را ، چهل سالگی ام را و تا آخر عمر را از همین امروز مدیریت کنم.
میخواهم افسار بیندازم به گردن هرچه که محدودم کند، شادی ام را بگیرد و مهار لحظه هایم را به دست خودم بگیرم.
تصمیم دارم با توکل به خدا، و توسل به امام زمان عجل الله سعی کنم از امروز لغت "شرایط"، "مقتضیات"، "محیط" و هرچه که رنگ جبر داشته باشد را از فرهنگ لغاتم حذف کنم و بی هیچ شرطی شاد باشم. بی هیچ چشمداشتی بخندم، خودم را از حصار تنگ "نمی توانم" رها کنم.
خدایا! کمک کن این بنده ی کوچک و ناتوانت را.
تولدم مبارک. کاشکی که صدساله بشم :)
در ضمن عکس هم خیلی با مطلب مرتبط بود.
- ۹۴/۰۳/۱۹
- ۹۲۹ نمایش
کـــسی خوب
کــــسی که مثل هیچکس نیست
کـــسی که لبخند هایش بوی طراوت باران و بهار دارد
تولدت مبارک