چقدر خوبیم ما!!!!!
یعنی
اگر داغ
و درفش مان کنند و به میخ و سیخ مان بکشند و از دروازه ی شهر
آویزانمان
فرمایند و... اگر سر به سر تن به کشتن دهیم عمرا که کتاب بخوانیم.
ما اصلا یک جور مقاومت عجیبی در برابر کتاب خواندن داریم که تفلون در برابر چسبیدن غذا به ماهی تابه ندارد.
چنان نسبت به کتاب خواندن نفوذناپذیریم که ایزولاسیون هیچ پشت بامی
نسبت به باران و برف چنین عایق نیست.
یعنی حاضریم وقت مان را با خاراندن
پسِ سر و شمردن شوره های روی شانه مان تلف کنیم اما دو صفحه یا چهار خط کتاب
نخوانیم.
یکی از
بارزترین
خصوصیات
ما ایرانیان که دیگر دارد به شناسنامه مان تبدیل می شود و اوراق
هویتی و
شاخصه ی ممیزه ی ماست همین کتاب نخواندن است.
جالب این است که تمام دک و پُزمان به گذشته ی مکتوبمان است که بع له...
اما به حال و گذشته و آینده ی مکتوب خود به اندازه ی ی تخم گشنیز
(مودب برخورد کردم) هم اعتنا نداریم.
عملا و علنا به کسانی که کتاب می خوانند می خندیم. آشکارا اگر کسی کتاب خوان باشد جزو قوم یعجوج و ماجوج می دانیمش.
معتقدیم تا وقتی می شود رفت جُردن یا خیابان اندرزگو یا... (هر
شهری، محلی) دور دور کرد خریت محض است وقتت را حرام کنی و کتاب بخوانی.
اگر کسی
در خانه اش کتابخانه دارد انگار در توالت منزلش بند رخت کشیده و رویش پیژامه
آویزان کرده باشد
کتاب چقدر
خوبیم ما
اثر:ابراهیم
رها
پ.ن 1 : از این متن خیلی خوشمان آمد. حال و روز این روزهای مملکتمان یافتیمش! ببخشید که وقت نداشتیم خودمان بنویسیم.
پ.ن.2: اللهم ارزقنا وقتاً آزاداً که بتوانیم کتاب آتش بدون دود نادر ابراهیمی را تمام بنماییم.
پ.ن.3: این پانوشت را نازک و یواشکی می نویسم! هر وقت به کسی می گویم کتاب بخوان، و نگاه به خودم میکنم و می بینم سهم کمی برای کتاب خواندن در ساعات شبانه روزم میگذارم، ناخودآگاه یاد خرما خوردن حضرت رسول می افتم که به مادربچه گفت: چون امروز خودم خرما خورده ام، به بچه ات نمی گویم خرما نخور! برو فردا بیا! حالا شما هم بروید فردا بیایید این متن را بخوانید! بلکه امروز خودم دوخط کتاب بخوانم!!!
Instagram.com/negar_rra
پ.ن.5: امروز تولد داداش کارفرماست. میشود به عبارتی داداش دومی، البته اولی و سومی هم شهریوری هستند!!! به عبارةٍاخری ما سه تا خواهر، گیر سه تا برادر شهریوری هستیم!!!
پ.ن.6: امروز وبلاگم 1006 روزه شده!!!! و مجموع مطالبی که گذاشته ام 84 تاست!!! یعنی هر 11.976 روز، یک مطلب! و این افتضاحی ست در تاریخ نویسندگی من! بنگرید که چقدر سرم شلوغ است!
پ.ن.7: از همه ی دوستان گلم به خاطر غبارگرفتگی اینجا معذرت میخواهم. راستش خودم هم وقتی به وبلاگ دوست قدیمی سر میزنم و آپ نشدنش را می بینم! (مدیونید اگر فکر کنید منظورم طاهره اشرفی ست!!!) خلقم یک جورهایی تنگ میشود. دوست دارم همیشه همه آپدیت باشند و خوش و خرم. پر از انرژی مثبت! دلهایتان مثل همین روزهای تابستانی، گرررررررررررم ....
- ۹۵/۰۶/۰۸
- ۴۷۲ نمایش