ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

طراحی یا شنا؟ مسئله این است!

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ق.ظ

سوال!

این که نتوانی یا نخواهی که یک لحظه آرام بگیری و بنشینی مریضی ست؟؟؟؟؟


از وقتی که خود را یادم می آید، از بیکاری و پرسه زدن بیزارم. یعنی یک حس کسل کننده و عذاب آور موقع بیکاری در برم میگیرد، حالا نه که موقع کار کردن اورانیوم غنی کنم ها!!‌ نه!!‌ ولی همین که حس میکنم کاری به دست من انجام میشود و کار این زندگی لحظه ای جلوتر می افتد یا کسی میتواند حس بهتری نسبت به قبل داشته باشد، مثل آندروفینی که توی خون آزاد می شود، به من حس لذت می دهد.


البته این اخلاق خوب یا بد (یا مریضی !!) را از مادرم به ارث دارم. مادری که یک لحظه روی زمین قرار نمی گیرد، همیشه باید در حال کاری باشد حتی اگر همین الان مهمان هایش رفته باشند و از خستگی کف زمین پهن شود، باز هم دست از کار نمی کشد.


و اخلاق خوب یا بد دیگرم این است که کار تکراری ملولم میکند. و همین شده دلیل ازین شاخه به آن شاخه پریدن من،‌ و در نهایت دلیل اینکه تا این سن به هیچ جا نرسیده ام و به هر رشته ای ناخنکی زده ام و هیچکدام را تا آخر تکمیل نکرده ام.


از کودکی به خودم میگفتم دختر!!!‌ تو کپسول استعدادی!!‌ باید به همه ی آرزوهایت برسی! نکند روزی برسد که حسرت بخوری و بگویی هیییییییییی چقدر دلم میخاست....


نقاشی را، نوشتن را، شنا را، مدیریت را، حسابداری را،‌فتوشاپ را، آشپزی و خانه داری را،‌ شوهر داری را، قرآن را...!


من یک همه کاره و هیچ کاره ی به تمام معنا هستم!!!


راستش من به اکثر علوم دنیا علاقه مندم،‌ به نقاشی، شعر، ریاضی، فیزیک،‌شیمی،‌ زیست شناسی، روانشناسی، نجوم، ورزش ، فلسفه، علوم دینی و .................... به جز حسابداری!!! دقیقا شغل الانم!!!


و همین علاقه تصمیم گرفتن و یکی را انتخاب کردن را برایم ناممکن میکند.


و چقدر بد که همسر گرامی هم به این شاخه به شاخه ها پی ببرد و وقتی بین همه ی این شلوغی ها و بی وقتی هایت، جایزه ات را آموزش شنا طلب میکنی و یک هفته بعد سراغ کلاس طراحی حرفه ای را ازش میگیری با تردید می گوید: تو تکلیفت رو با خودت مشخص کن،‌ بگو شنا یا طراحی؟؟؟

و وقتی بعد از یک هفته فکر می گویم: طراحی! باز ادامه می دهد: تو فعلا قرآنت رو تکمیل کن!!!!


ولی من بودجه اش را در خودم میبینم که همه ی این ها را با هم و در کنار هم پیش ببرم و فقط از روزی می ترسم که بچه دار شوم و نتوانم به کار دیگری برسم!



پ.ن.1: اللهم ارزقنا وقتاً طویلاً‌ مبارکاً‌ !!!‌

پ.ن.2: از قدیم یاد دارم که شهید مطهری برای اینکه وقتش برکت بگیرد، روزی یک حزب قرآن میخواند و تقدیم میکرد به روح بلند رسول الله... و همین است که اینهمه کتاب و سخنرانی و راه هدایت از خودش به جا گذاشته، و نمی دانم که چرا تقدیم کردن های من کاری ازش بر نمی آید!!! یحتمل اشکال ماهوی در نیات باشد!


  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۵/۱۰/۰۹
  • ۴۶۴ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۷)

  • سعید حسن زاده
  • دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی



    یه چیز تو این مایه ها
    پاسخ:
    متشکرم. بسیار نوید بخش بود

    خودمم دلم به همین خوشه که موجیم که آسودگی ما عدم ماست!!
  • محمد ابراهیمی
  • دقیقا من این اخلاق را دارم با استعداد ولی همیشه از از کاری به کار دیگر می پرم بدون اینکه کار قبلی را تمام کنم. ما به سخن مولایمان عمل نمیکنیم که: هر کاری را حداقل یک سال انجام بده...

    زیبا نوشته ای حال و روزات را. وبلاگ ما هم بیایید شاید خوشتان بیاید و دنبال کنید.
    پاسخ:
    متاسفانه این بدترین اخلاق در رسیدن به اهدافه!!!
    متشکر از لطفتون
    اووووه! منو گفتی که! :(((
    پاسخ:
    باید یه وجه تشابهی بین ماها باشه که به هم جذب بشیم دیگه!!  (لبخند مرموزانه)
    این که بعد نیست که عاشق یادگیری هستین،، اما باید وقتی کاری رو شروع به یادگیری کردین تمام هم کنید،، 
    خیلی از ما ها اینگونه هستیم.. ولی خوب نیست قبول دارم 

    موفق و موید باشین

    سلام 
    التماس دعا
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام علیکم
    نه بد نیست، منتها یه وقت میخاد به فراخی  دوران کودکی! که متاسفانه حاصل نمیشه
    آآآآخخخخخ بلند
    یعنی فکر کردم فقط من اینجوری ام...
    من اصلا ورزشمو یادم رفته اشرف...
    دلم خونه....
    من وقت میخوام...
    چطوری مردم به همه کاراشون میرسن؟
    من بچه میخوام، دکترا میخوام، تدریس و کار میخوام، همسرداری اعلا و خونه مرتب و قیافه عالی میخوام، قرآن میخوام، صله ارحام میخوام، خوندن کتابای نیمه تمومم رو میخوام، کیک و دسر میخوام یاد بگیرم، چنتا نرم افزاره که خیلی دوست دارم اونا رو میخوام یاد بگیرم، شنا میخوام، زومبا میخوام....
    اشرف.....
    چیکار کنیم یعنی؟
    پاسخ:
    سلام مولای من
    تو یه غول چراغ جادو میخای!!!
    دیگه باید قید بعضی چیزا رو زد، بنده که هم اکنون درخدمت شما هستم، تقریبا همه برنامه هارو جز یکی دوتا کنار گذاشتم فعلا
  • دچــ ــــار
  • منم خیلی این جمله رو میگم: :))
    تو تکلیفت رو با خودت مشخص کن،‌
    پاسخ:
    مسئله اینه که تکلیف مشخص نمیشه!
  • فامیل دور دورد
  • خب اشرف دیدی همه همینیم پس ناراحت نباش 
    یادمه چند سال پیش یکی از کتابای پائلو کوئیلو رو میخوندم اسمش رو یادم نیست داستانشم یادم نیست آخه نزدیک به شش هفت سال پیش این کتاب رو خوندم فقط یادمه بعد از یه ماجرای یه پری دریایی از شاهزاده دلگیر میشه و تصمیم میگیره که شاهزاده رو نفرین کنه میگه نفرین میکنم به همه کارهای دنیا علاقه مند باشی بعد شاهزاده میگه این که نفرین نیست اتفاقا دعای خوبیه ولی بعد از چند سال شاهزاه میبینه هیچ کاری رو نمیتونه انجام بده هر کاری رو شروع میکنه به یه کار دیگه ای علاقه داره اون رو نیمه ول میکنه میره سراغ یه کار دیگه ای 
    از اون روز که این داستان رو خوندم همیشه میدیدم این شرح حال منه انگاری یکی نفرینم کرده
    پاسخ:
    آره دیدم همه از خودم داغونترن دلم آروم گرفت

    جدی میگی؟؟؟  من میگم یه چیزیم هست!!! نگو به نفرین خدایان دچار شدم!

    تو به جا این کارا برو دوتا مطلب بنویس دلمون پوسید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی