فارمنتین خر است!
وقتی که بچه مریض میشه، همه ی غرغرها و نق نق ها و نصف شب بیدارشدن ها و دماغِ آویزون و چادرهای دماغی و همه و همه یه طرف، و این دارو دادن به بچه هم یه طرف! مخصوصا اگه چرک خشک کن هشت ساعتی باشه!!
یعنی من وقتی میخام دارو به علی بدم، انگار حضرت عزراییل با اون تیغه ی نیم دایره ایش وایساده بالا سرم، و تا این پروژه تموم بشه صد بار جونمو میگیره...
همچین که حضرت پسر بو میبره که سرنگ دارو میخاد بیاد تو دستم، با سرعت غزال تیزپای آسیا شروع میکنه دویدن دور خونه تا بلکه از دست من در بره، اما دریغ که "لا یمکن الفرار من حکومت مامان!!"
حالا تازه وقتی گرفتمش و سرنگ رو خالی کردم تو دهنش، با یه حرکت سریع، همه داروها رو میریزه بیرون! روز از نو، روزی از نو...
حالا مصیبت عظمی اینجاست که وقتی خوراندن فارمنتین تموم شد، تازه دهن مبارک حضرت پسر، بوی قلیون میوه ای میگیره! همون بویی که من ازش متنففففففففففرم!!!
- ۹۸/۰۶/۱۶
- ۲۲۳ نمایش
سستمگر :)