ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

فراموشی

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۰ ق.ظ


نشستیم با حضرت آقا حرف زدیم...
از معیارهایی که قبل از ازدواج برای همسر آینده‌مون داشتیم گفتیم. و پیش خودمون قضاوت کردیم که الان به چند درصد از اون معیارها رسیدیم...
حضرت آقا که فکر کنم روش نشد که بگه خامی کرده و به خیلی از معیاراش در ازدواج با من نرسیده، من ولی فکر میکنم به یه درصد بالاییش رسیدم و اونایی که بهش نرسیدم، چندان تاثیر هنگفتی توی زندگیم نداشته.
راستش بعد از پنج سال و نیم زندگی، یه کم یادآوریش سخت بود، البته باید شرایط اون موقع رو هم در نظر گرفت.
مثلا من خیلی برام مهم بود که همسرم نمازخون باشه و خب شکرخدا الان هست، و این خوبی اینقدر بدیهی و واضحه، که دیگه به چشمم نمیاد! یا اینکه از نظر اخلاقی خیلی برام مهم بود که مردِ متوقع و دم به دقیقه قهرکنی نصیبم نشه و الحمدلله که ازین نظر همسرم عالیه...

شاید یکی از اوجب واجبات برای اونایی که مدتی از ازدواجشون میگذره (مخصوصا بعد ازینکه بچه دار شدن) و طبیعتا احساساتِ تندِ اولیه شون فروکش میکنه و عیبهای هردوطرف برای هم درشت تر جلوه میکنه، همینه که بشینن و باهم حرف بزنن و یادشون بیاد چیا از همسرشون میخواستن و اون چقدر با معیارای ذهنیشون مطابق شده. اینجوری چشمشون روی خوبیای نهفته ی همسرشون باز میشه و دلگرمی شون به زندگی با هم بیشتر میشه.

  • موافقین ۶ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۱/۲۸
  • ۱۹۳ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۲۰)

من حرفی ندارم تخصصی بود :))

پاسخ:
اینا رو بفرست تو آرشیو مغزت برا روز مبادا

سلام

من هر چی فکر می کنم قبل از ازدواج معیارخاصی تو ذهنم‌ نبود که بشمرم، اما موقع صحبت کردن، سوالای خوبی پرسیده بودم‌ و شناخی پیدا کردم که در طول زندگی بیست و‌چند ساله‌مون( بگو ماشاء الله)  وقتایی که بشدت ازش دلخور بودم هم نمی تونستم بگم انتخابم غلط بوده!

خیلی ساده بودم و کم اطلاع، اما خدا خیلی خوب دستمو‌گرفت...

پاسخ:
سلام
ماشاء الله، لاقوة الا بالله :)

ازدواجش یه درصد بالاییش دست خودمون نیست، همون لطف خداست که بقول قدیمیا دروتخته رو جور می‌کنه

معیارهای قبل ازداوج بعضا خام یا سطحی بودن. من با اونها کار ندارم

 

همین که الان بشینیم و حرف بزنیم و خوبی های همسرمون رو ببینیم و نعمت ها رو شکر کنیم عالیه.

و اینکه عمیقا درک کنم کم و کاستی های طرف مقابل امتحانات الهیه برای من.

کم و کاستی ها خودم باید تلاش بشه برای رفع شون.

پاسخ:
معیارهای منم بعضیاش خام بودن و اتفاقا به همونام کلی خندیدیم
مثلا اینکه مال فلان محله شهر باشه یا نباشه! :|
ولی خب چون خیلی روی انتخابم حساس بودم، الان این مقایسه کردن خیلی بهم آرامش داد

ب قول این فامیل محسن:دیگه زندگی جدی شروع شد!!!

پاسخ:
زندگی جدی که از همون تولد اول شروع شد :)))

سلام

آخی :) 

ان شاءالله خوشبخت باشید با همسرتون همیشه تا آخر عمر و صد و بیست سال سایه تون بالا سر علی باشه :)

پاسخ:
سلام
ممنون
:)

اینا رو بنویس تو جزوه ت، آخر ترم به جزوه ی تمیز دونمره اختصاص میدما

خب من برم مثبت 18 شد :))

پاسخ:
کجا؟
تشریف داشتین :)
  • هانیه معینیان
  • سلام 

    چه خوب :)

    به نظرم گفتگو حلقه گمشده خانواده های امروزه مخصوصا گفتگو برای بهتر شدن خانواده.

     

    خیلی کار جالب و خوبی انجام دادید و البته شکسته نفسی هم داشتید :)

     

    پاسخ:
    سلام
    بله نکته ی خوبی بود. حلقه ی گمشده :)

    ماهم البته داریم این حلقه ی گمشده رو. بنظرم خیلی بیش از اینا باید باهم حرف بزنیم
  • دچارِ فیش‌نگار
  • آرشیو مغز رو خوب اومدین :)

    پاسخ:
    دیگه تا پیر نشدیم و مثل این پیرزن پیرمردا به کلمنکل نیفتادیم باید یه فکری به حال خودمون بکنیم :|

    یه خاطره میگم هرچند که دوست ندارم از این خاطرات شخصیم تعریف کنم ولی این یه مورد برام جالب بود

    یه بنده خدایی اومده بود خاستگاری بعد یه سری صحبت دیدم خیلی هیچی نمیفهمم از حرفاش گفتم ببخشید بفرمایید معیارتون برای همسر آینده چی هست تا من اصلا ببینم با معیارهای شما تناسبی دارم یا نه

    غش رفت خنده گفت اگه معیار داشتم که تا الان ازدواج کرده بودم:)))))))))))

     

    یه مورد دیگه هم بود  وقتی گفتم بفرمایید معیاراتون چیه گفت باور میکنید نمیدونم شما بگید من هرکدومش رو دیدم میپسندم همون معیار منم باشه:)))))))

     

    بقیش رو نگم دیگه:)))))

    اینم بگم از خوباشون یه مورد اصفهانی بود یه دفتر چهل برگ معیار آورده بود :))))))))) همش رو نتونست تو جلسه اول بگه جلسه دوم من دیگه گریختم از حرف زدن:)))

    پاسخ:
    من فک میکردم هرچی عتیقه اس اومده خواستگاری من !! نگو با هم تقسیم کار کردن نصفشونم اومدن خواستگاری تو :))))
  • رفیقِ نیمه راه
  • تصمیمم برای بحث ازدواج اینه که خیلی سازمان یافته مدیریتش کنم : خیلی سازمانی...
    جوری که بعدن کوچکترین پشیمانی پیش نیاد...
    بحث خیلی جدی‌ایه...

    پاسخ:
    خیلی هم روی سازماندهی خودتون حساب وا نکنید
    بیشتر روی خیرخواهی و مدیریت خدا ببندید

    از ما نصیحت :|

    اوه اوه پس باید بیخیال اون دو نمره بشم

    من جزوه هام (تازه اگرررر بنویسم و کپی نگیرم از جزوه دوستم) متشکل از یه سری برگه کثیف مثیف چرک نویسی و بدخطه که هر کدومش یه جای دنیا گم شده خخخخ

    البته در موارد نادری هم تر و تمیز تو کلاسور نوشتم ولی خب نادرن! 

    پاسخ:
    تو همین یه موردم حتی با هم تفاهم داریم :))

    من هیچ ترمی نشد که جزوه ی آدم واری داشته باشم. همش دستم جلو این بچه خرخونا دراز بود :|

    مگه غیر عتیقه هم وجود داره:))) دیگه هرکی ازدواج کرده به یه عتیقه ای جواب مثبت داده :)))))

    مثلا ماهاا هم که ازدواج نکردیم فک میکردیم شاید غیر عتیقه پیدا بشه ( شکلک غش رفتن از خنده ) 

    پاسخ:
    عتیقه ها هم درجه بندی دارن
    مثلا بعضیا فسیلن برمیگردن دوره ی مزوزوئیک!! بعضیا سنوزوئیک!!! 

    بعضیام مال یکی دوهزار سال پیشن، سعی کن به اونا بیشتر فکر کنی!!

    آخ واااقعاااا بده  :((((((( 

    پس درک میکنید حالمو خخخخ

    گفتم الان میگید واه واه خجالت بکش دختر باید با صد و بیست رنگ خودکار جزوه بنویسه با خط نستعلیق خخخخ

     

    پاسخ:
    :))))
    نه این یه ویژگی شخصیتیه، بعضیا نمیتونن همزمان که گوش میدن بنویسن، من شدیدا ازونام
    آدم که نباید از ویژگیهای شخصیتیش خجالت بکشه، فقط باید به مسیر درست هپایت بشن، ینی مثلا باید بچه خرخونای جزوه بده رو شناسایی کنی :))

    سلام

    از معیارهای غلط اگه چیزی یادتون مونده که بعدا فهمیدید این معیار مثلا هیچ کاربردی نداشته بنویسید. 

    یا از معیارهای درست که دیدید خیلی کاربرد داشت. 

     

    + راستش اونی که ما شنیدیم، میگن خانوما هر چی هم اصرار کردن که از ما نقد کنید و عیب و ایراد بگیرید که اصلاحش کنیم، نباید گول خورد! حضرت آقای جسوری داشتید که نشستید راجع به ملاکهای قبل ازدواج بحث کردید! روی شمشیر تیزی راه رفته! ادام الله عزه الشریف! کثر الله امثاله و از این قبیل دعاهای خارجکی 

    پاسخ:
    سلام. بله پیشنهاد خوبیه، ان شالله تو یه پست جداگونه مینویسم بزودی

    اونی که ازش اون توصیه ی مهم رو شنیدین کلا باید سرتاپاشو طلا گرفت!
    هرگز به این ژستای انتقادپذیرانه ی خانمها توجهی نکنید
    من خودمم هیچوقت از حضرت آقا نمیخوام نقدم کنه، مگه در موارد مشخص و محدود! چون خودمو میشناسم!

    اتفاقا ایشون اصلا منو نقد نکرد (فک کنم میترسه) بلکه همونجور که گفتم فقط از معیارهامون گفتیم و پیش خودمون قضاوت کردیم

    احسنت

    تکبیییر خخخ

    بله بله در تیر رس دارم یکی از این بچه زرنگای جزوه بنویس رو 

    دوست صمیمی دانشگاهمه :))) عالیه عالی

    مفید ترین رابطه رفاقتی زندگیمه خخخخ

    عوضش ریاضی و اینا رو من درس میدم بهشون :))) 

    پاسخ:
    البته جزوه نویسا بیشتر خواستگار گیرشون میاد ها :))

    اول: یک خواستگاری داشتم اخیرا که به رهبر می‌گفت حضرت آقا. بعد من هربار میام اینجا حضرت آقا رو که تو پست‌ها می‌بینم یاد رهبر میفتم. یه چندثانیه صرف لودشدن و بازیابی اطلاعات صرف می‌شه که نه آقا ایشون همسرشون رو می‌فرماد. :))

     

    دوم: نکتۀ خوبی بود.کلا حرف زدن خیلی خوبه...

    پاسخ:
    پس بیشتر بیا وب من، بلکه بیشتر بهش فکر کنی،ما هم واسطه خیر بشیم یه وصلتی این وسط سربگیره! :)))


    موافقم خخخخ 

    من می مونم رو دست مامانم خخخخ راحت میشم :))))))

    پاسخ:
    نترس، همونجور که یکی پیدا شد منو بگیره، یکی هم تو رو میگیره :)))

    نه دیگه. اگر دقت کنی از فعل گذشته استفاده کردم. جواب منفی دادم بهش. :))

    پاسخ:
    ای بابا! فک کردیم یه شیرینی افتادیما :|
  • وصله ی چادرِ مادر
  • اها الان فهمیدم. پس حضرت آقا رو به همسرتونم میگید

    چ با مزه :))

     

     

    خیلی پیشنهاد خوبی بود

    من با اینکه ۱ سال از عروسیم میگذره با احتساب۲ سال عقد، نیاز این کارو حس میکنم

    واقعا گاهی خدا قشنگ حاجاتمونو براورده میکنه اما برا ما راحت عادی میشه

    پاسخ:
    سلام. خوش اومدید

    نباید بذاریم گرد عادت بشینه روی روحمون
  • وصله ی چادرِ مادر
  • دقیقا...

     

     

    ممنون ازتون

     

    یه مدتی هست وبتونو میخونم، تاحالا کامنت نذاشته بودم؟ :دی

     

     

     

    پاسخ:
    نمی دونم والا، شایدم نظر گذاشته بودید، بهرحال خوش اومدید :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی