دریچه های مزاحم
از وقتی اومدیم تو این خونه، این دریچه ی داخل حمام توجه منو به خودش جلب کرده
مخصوصا وقتایی که دوقلوها با باباشون میرن حمام و صدای خنده و شوخیشون، کل ساختمون ما رو برمیداره، یا وقتی پسرای صاحبخونه باهم دعواشون میشه و گیس و گیس کشی راه میندازن! همیشه میترسم که نکنه صدای حرف زدن و خنده ما هم بره بالا، یا وقتایی که بلند قرآن میخونم صدای صوتم رو بشنون. همیشه در حمام رو چفت میکردم که خیالم راحت باشه
اما دیروز اتفاقی افتاد که دیدم نسبت به اون دریچه عوض شد. نزدیکای ظهر بود که به علی گفتم تو اینجا پشت در منتظر بمون، من میرم و زودی برمیگردم. و علی پشت در حمام مشغول بازی شد، و چندباری هم صدام کرد. وقتی خواستم بیام بیرون، هرچی در رو کشیدم، در باز نشد. فهمیدم که در از پشت قفل شده
به علی گفتم میتونی در رو باز کنی؟ و اون وقتی فهمید مامانش گیر افتاده، بجای کمک، زد زیر گریه...
خیلی ترسیده بودم و فکر اینکه تا چهار پنج ساعت این تو بمونم و بچه اون بیرون از ترس زهره ترک بشه بیشتر منو میترسوند.
یهو فکری به ذهنم زد، رفتم دم دریچه و داد زدم خانم زاااااااارع! خانم زااااااارع....
پنج شش باری که صدا زد، خانم صاحبخونه اومد دم دریچه و گفت بلههههه....
و اینچنین بود که خانم همسایه اومد و من رو از یه دردسر و غصه ی عظیم نجات داد...
نتیجه اخلاقی 1: هیچوقت با وجود یه وروجک توی خونه، در حمام رو روی خودتون قفل نکنید!
نتیجه اخلاقی ۲: گاهی وقتا یه دریچه هایی توی زندگی وجود دارن که مدام بهشون لعنت میفرستی و اونا رو مزاحم میدونی، به خودت میگی چقدر خوب میشد اگه این اینجا نبود... ولی شاید روزی برسه که همون دریچه ی لعنتی، بشه تنها راه نجاتت...
گاهی چیزایی که فکر میکنیم تهدیده، اتفاقا فرصته... بستگی به خودت داره که درموردش چطور فکر کنی
- ۹۹/۰۴/۰۲
- ۲۵۵ نمایش
سلام
آخی :)
چقدر خوب بود این پست :)
تا حالا اینجوری نگاه نکرده بودم به دریچه ها :)