گفتا برو، مترس... بگو یا ابالجواد
پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۳ ق.ظ
ما یه مشت حسرت به دلیم که دلمون رو جا گذاشتیم تو صحن اسمال طلا و تنمون رو برگردوندیم تو شهرامون
تو چیکار کردی با ما که حتی دلمون برای لمس کاشی های حرمت هم تنگ میشه...
برای عطر خنک رواق هات، وقتی فرش پرده های دم در رو کنار میزدیم و صورتمون یهو پر میشد از نسیم دلربات...
برای دعوا سر آب سقاخونه ت، برای کفترایی که گوشه و کنار صحنت پیدا میکردیم و نیم ساعت تو گوششون از تو میگفتیم...
ما حسرت به دل موندیم، حسرت یه بار دیگه بوسیدن در و دیوارت، بوییدن پنجره فولادت، حسرت له شدن میون عاشقات تو ورودی باب الجوادت
حسرت دویدن و نرسیدن به رکوع امام جماعت!
چرت زدن تو صحن و با پر خادمات از خواب پریدن
این روزا همه ی دلخوشیامون تبدیل شده به حسرت
تو چیکار کردی با دل ما یا ایها الرئوف؟
تولدت مبارک شمس الشموس دلهای بی قرار
- ۹۹/۰۴/۱۲
- ۱۸۸ نمایش