جناب بازپرس
در حال حاضر پسرک به سنی رسیده که مدام سوال میکنه
سوالهای رگباری و سلسله وار
مثلا داریم قصه حسنی رو میگیم:
-خلاصه! حسنی به هرکی گفت بیا بازی کنیم، هیچکس باهاش بازی نمیکرد.
-چرا هیچکس باهاش بازی نَهَرد (یعنی نکرد)
-چون تمیز نبود
- حَرا (چرا) تمیز نبود؟
-چون حموم نمی رفت
-حَرا حموم نمیرفت؟
-چون آب میرفت تو چشمش گریه میکرد.
-حَرا اِریه (گریه) میحَرد؟
-به خاطر اینکه کله بابای صدام!!
-حَرا لَله بابای صدام؟
-:||||||||||||||||||||
و این داستان ادامه دارد!!!!
یا مثلا صبح پاشده میبینه یه نور تابیده روی فرش.
-مامان این چیه؟
-این نوره
-نور چیه؟
-نور اینه
-مامانش کو؟
-مامانش خورشیدخانمه
-خورشید خانم کدومه؟؟
-همونه که تو آسمونه
-آسمون چیه؟
-کله بابای صدامه :||||||
یا مثلا گاهی وقتا یه سوالایی میکنه که هیچ جوابی نداره!!
مثلا خاله براش کتاب خریده.
میپرسه:
چی چی خاله برام خریده اینو؟؟؟!!!!
اصلا آدم نمیفهمه کجای قضیه براش مبهمه که جوابشو بده!!! اصلا فعلش کجاس؟ فاعلش کیه؟
خلاصه این روزا سرگرم بازپرسی های جناب کاراگاه هستیم! خدا عاقبتمونو بخیر کنه
پ.ن: همین الان که اینو دارم مینویسم، زیرلب از کاراش یه لبخندی میزنم. میاد میپرسه حَرا خندیدی؟ به چی میخندی؟؟؟!!!
یعنی ما جرات نداریم تو این خونه بخندیم :|||||
- ۹۹/۰۷/۲۳
- ۲۰۶ نمایش
😁