نه شانس و نه اقبال
همه از دست مستاجراشون خسته میشن، ما از دست صاحبخونه مون به ستوه اومدیم!
از صدای تلویزیونشون که نصف شب بلنده و پنجره هاشون باز...
از صدای جنگ خونین بچه ها باهم، و مادر با بچه ها و بچه ها با مادر...
از بی ملاحظگی...
از صدای عربده ای که فکر میکنی آیا از حلقوم غول هفت سر بیرون اومد یا آدمیزاد؟!
از فکر اینکه حالا چطور بخوابم با اینهمه سروصدا؟!
و اینکه دست آخر آقاشون به آقای ما تذکر میده که صبحا که میخوای ماشین رو از پارکینگ ببری بیرون، یواش تر در پارکینگ رو ببند! خانم بچه ها خواب نازشون بهم میریزه!
خدایا چرا ما از صاحبخونه شانس نداریم؟؟
- ۰۰/۰۲/۳۰
- ۲۲۷ نمایش
وای خدا چقدر بده...
اصلا سر و صدای همسایه، مخصوصا دعوا، خیلی بده...
آدم هیچ چارهای هم نداره!