رویای منی
۱. خیلی وقته ننوشتم. هیچ جا ننوشتم... نمیدونم چی شد که از نوشتن دست کشیدم. یه تنبلی ناخواسته یهو سایه افکند روی زندگیم... ولی خودم فکر میکنم وقتی مینوشتم آدم بهتری بودم!
۲. اربعینمون و بقول حضرت آقا رویای اربعینمون بخاطر تحولات عراق رفت رو هوا... حالا دیگه منی که اولش بشدت با سفر مخالفت میکردم موندم و یه دل هوایی شده، که داره فکر میکنه اگه اربعین نشد، پولاشو جمع کنه و بزودی هوایی بره کربلا...
دیشب وقتی داشتم میخوابیدم به خودم میگفتم ایکاش بیدار بشم و ببینم همه اتفاقات امروز خوابی بیش نبوده! اما بیدار شدم و دیدم نه تنها اتفاقات بد عراق توی بیداری بوده، بلکه فاطمه حسنا هم تب کرده...
۳. باید بعد از سی و دوسال و چند ماه، فهمیده باشی که نباید اجازه بدی راه و رفتار اشتباهی که آدمای اطرافت برای خودشون انتخاب میکنن، انقدر درگیرت کنه که تو رو از راه و هدفت عقب بندازه... خب هرکی یه جور زندگی میکنه... بی خیال!
۴. اگه به من بگن مهمترین شرط مادر و پدر خوب بودن چیه، میگم حوصله حوصله حوصله...
۵. نظر همتون محترمه، پس نظرتون بدون نیاز به تایید من ثبت میشه.
- ۵ نظر
- ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۷:۲۶