ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

گندکاری های افتخار آمیز

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ

جشن روز دختر هم تمام شد و ما بیش از 60 تا بچه را رنگ کاری کردیم و 75 هزارتومان کاسب شدیم. نمی دانم چرا این 75 هزارتومان اینقدر برایم شیرین است!!! چندسالی هست که شاغلم و در ماه بیش از این حرفها حقوق داشته ام.ولی شیرینی این حقوق آن قدر زیاد بود که تا چندروز به هرکس که میدیدم با خوشحالی از دستمزدم تعریف می کردم!!! (بماند که از این 75 تومان، 35 تومانش مواد مصرفی بود!)

جشن خوبی بود. حداقل برای من که روحیه ام را سروکله زدن با بچه ها عوض می کند.

بودن با بچه ها چندتا مزیت خیلی خیلی خوب دارد. بزرگترینش این است که آدم یاد میگیرد دنیا بازی مسخره ای بیش نیست که نه غمش می ماند و نه شادی اش. بچه ها سریع شاد می شوند، سریع غمگین می شوند و خیلی سریعتر این شادی ها و غم ها را فراموش می کنند

بچه ها دنیا را به چشم بازیچه می بینند. مثل شهر بازی. انگار اینجا جاییست که آمده اند که چندصباحی را خوش بگذرانند. دنیا هم اگر زیرورو شود، بچه به فکر بازی خودش است.

با بچه ها که می نشینم، کودک درونم بیدار می شود. می شوم یکی مثل خودشان. خوشحال و بی خیال. و چقدر خوب است بدانیم این دنیا و هرچه در آن می گذرد بازی ست. یک بازی کودکانه



پ.ن. مطلب اصلی را این بار در پانوشت می نویسم. راستش بنا به درخواست دوستان مبنی بر عکس گرفتن از گندهایمان، هرچه سعی کردیم دیدیم با این دست و پر رنگی که نمیشود دست به گوشی زد، علاوه بر آن حجم متقاضیان خیلی زیاد بود و وقت آن را نداشتم که عکس بگیرم و این جور جنگولک بازی ها.

منتها عکسی داشتم از اولین گندکاری هایم روی صورت طفلان معصوم داداش کارفرما. این کوچولوهای بی ادعا با رضایت تمام خودشان را سپرده بودند دست این عمه ی ناشی و دمشان گرم که خوشحال هم بودند!!





این عکس ها متعلق است به آن تمرین های فشرده ی دوسه روزه. خودمان می دانیم که خیلی ضایع است، راستش روی صورت بچه های مردم بهتر از این گند میزدیم. دیگر دستمان برای گند زدن راه افتاده بود!

پیام بازرگانی:

رنگ کاری اشرف و شرکا آماده ی ارائه ی هرگونه گندکاری، ببخشید رنگ کاری روی صورت شفتله های شما می باشد. برای جشن تولد خودتان یا شفتله های خانواده تان ما در خدمت شما هموطنی های عزیز هستیم.


یاعلی مدد



  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۵/۳۱
  • ۴۷۳ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۵)

  • طاهره اشرفی
  • عاقا سید ما 300000تون پول قرض میخوایم از اون 75 هزار تومن که 35 تومنش بابت وسایل رفته چقدش به ما میرسه که همش داشتیم تو رو تشویق میکردیم که این گندا رو بزنی باور کن من چقد انرژی ازم هدر رفت ولی انصافا خوب گند زدی آورین بر تو آورین
    پاسخ:
    بابا این حرفا چیه؟؟؟ شما سه میلیون بخواه!!! من وام ازدواجم رو میگیرم میدم بهت!
    ولی انصافا به اون دستمزد شیرین من چشم نداشته باش که بد قاطی میکنما!!!
    گرچه همون فردای دستیابی به حقوق، رفتم و همش رو تموم کردم !!! میدونی که پول تو دست و بال من بند نمیشه!
    سلام بر سید ما
    افرین...
    دلم لک زده برای همچین کارایی...انگار لای فشار منگنه ام با این کارم!
    دیروز استعفا نوشتم. و حالا موندم اگه از اون کار بیام بیرون چی میشه؟
    چقدر دلم یه کار دلچسب و با درآمد خوب میخواااد.
    اشی نقاشیت واقعا جای تعریف داره.
    حالا بوگو ببینیم این رنگا و مواد مصرفیش چی چیا بودن؟ 
    پاسخ:
    ای بابا! استعفا دادی مولا؟
    راستش یه سری طرح از اینترنت گرفتم برا طراحی صورت بچه ها، از روی اونا شروع کردم به کار
    رنگهاش رنگ انگشتیه. آسیبی به پوست نمی رسونه. ولی جدیدا فهمیدم که یه سری رنگ ها هست که مخصوص نقاشی صورت بچه هاست. قیمتش هم انگار مناسبه.
    عاشق این بازی درآوردناتم اشی جون...

    پاسخ:
    ینی افسان کل هنر ما رو به چشم بازی درآوردن دیده بودی؟؟؟؟!!!
    بابا اینا هنره!!! هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر !
    سلااااام بر اشرف خودمون
    خیلی اتفاقی بعد از مدتها بهو به دلم افتاد یه سر بزنم بهت البته ادرست یادم نبود شانسی اومد سراغت
    خیلی باحالی و دوست داشتنی
    پاسخ:
    سلااااام بر مبوب خودم
    فدایی داری به شدت
    اینجا دیگه تار عنکبوت گرفته. یادم میره بیام بهش سر بزنم
  • دُچــــ ــــار
  • نقاشیتونم خوبه ها انگار :)
    پاسخ:
    بدک نیست
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی