ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

بنت شهر آشوب هستم

قبل از این که یک بلاگر باشم، یک همسر هستم و یک مادر

و قبل از اینکه یک همسر و یک مادر باشم، بنت شهر آشوب هستم...

 
تازگی ها خدا منت سرم نهاده و به مقام مادری ام رسانده

همیشه برایم سوال بود که چرا آدمها اینقدر بچه هایشان را دوست دارند؟

آنقدر که کسی مثل نوح (ع) در آن واویلای طوفانی از خدا نجات فرزند کافرش را می خواهد.
و کسی مثل زبیر، دین و دنیایش را می دهد برای حب فرزندش... 

حالا که مادر شده ام، می فهمم چرا...

دلیلش همان حب نفس است. 

به قول استاد عباسی در کتاب (من دیگر ما) :  "فرزند ما از ما جدا نیست؛ او خود ما است اما در اندازه‌ای کوچکتر"

و من این یکی بودن را با تمام وجود در علی کوچولویم می بینم. 

او من است. در ابعاد کوچکتر... من او  را کسی دیگر نمی دانم. پس حب به او، حب به خودم است. 


-----------------

طبق صفت آرمانگرایی ام،‌ فرزندی می خواهم عاقل و دانشمند... همچون ابن شهر آشوب مازندرانی!!! 

اگر خدا برایم چنین فرزندی خواست و از پس تربیت سختش برآمدم، مرا بنامید: ام شهرآشوب...


تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی