ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

سوتی زادگان اصل!

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۶ ق.ظ

دوستم مینا، تعریف میکرد، میگفت:

یه روز مادربزرگم مریض میشه، از قضا اون روز پنجشنبه بوده و دکتر متخصص پیدا نمیکنه.

ناچارا میره اورژانس و پیش یه دکتر عمومی، میگه: آقای دکتر حالم خیلی بده، حالا شما یه چیزی همینجوری بنویس بهتر بشم تا شنبه برم پیش یه دکتر درست و حسابی!!! :))


میگن منشیه از خنده ترکیده پاشیده رو میز، دکتره هم خودشو با دستگاه فشار سنج از سقف حلق آویز کرده میگه من پنکه سقفی ام!



پ.ن1: بخندید دیگه! :)) 

پ.ن2: احساس میکنم این چندوقته وبلاگم خیلی فاز غم برداشته، گفتم قضیه مادربزرگ مینا رو بگم یه کم شادروان بشید! 

پ.ن3: من هروقت به مینا فکر میکنم خنده م میگیره، آخه خودشم مث مادربزرگش شوته!

  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۷)

بسم الله

سلام 

از این جنس خاطرات از دکترای دور و برم زیاد شنیدم برا همین دو منطوره لبخند زدم .

خوش به حال مینا که شوته اونم مثل مادربزرگش ... اینروزا این شوتی رو بدجور خریدارم 

پاسخ:
سلام
اتفاقا اصلا از زندگیش راضی نیست، با اینکه میلیاردن، همش نگرانه اینه که بچه هاش از فقر بمیرن! همش به فکر مهاجرته!
  • دچارِ فیش‌نگار
  • شوت ؟ درباره همه دوستاتون اینجوری حرف میزنید؟ :))

    هدفم حرص دادن بود نه تذکر

    پاسخ:
    تازه برای این مینا کلمه ی شوت حق مطلب رو ادا نمیکنه!
    دیگه ببینید چقد شوته!

    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

     

    کلی خندیدم...

    از دست این مادربزرگها...

     

    حالا اگه هم بهشون بگی، میگن حرف خاصی نزدم!(لبخند)

     

     

    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب

    یا علی

    پاسخ:
    سلام
     دیگه مامان بزرگا کلا چیزی به دلشون نیست، حالا خاطرات مادربزرگ خودمو بگم که میپکن از خنده همه 
  • بانوی عاشق
  • وای دختر خدا نکشتت

    تو هم با این دوستات

    یبار اشکمون رو درمیاری

    یبارم دل و روده مون رو از خنده میپاشی رو زمین

     

    خدا حفظ کنه این مادر بزرگ مهربونو

    پاسخ:
    خخخ
    من هم مرغ عزام، هم عروسی!

    بلایی که ما سر اعظم میاریم تو خونه دیگه تا میگیم مریضیم میگه برید دکتر به من چه :)))

     

    من فقط در حد آشالو راضیم بهم بگیااا بیشتر نه 

    پاسخ:
    ای خبیثها! و ای خبیثتر اعظم!

    تو رو من به چشم میکشم با وجود دوستی مث مینا

    بعضیا اینجا گویا دنبال آشوبگری و اغتشاشند!
  • مرضیه مهدوی فر
  • ما تو آرون بیدگل یه دکتر عمومی داریم همین حرفو به مریضاش میزنه، سنشون بالاست، در کمال سادگی و صداقت میگن حالا من برات نسخه مینویسم ولی یه دکتر درست و حسابی هم برو. منظورش متخصصه‌.

    پاسخ:
    عه پس همسایه همیم!

    فکر کنم بدشون نمیااد قبلا هم دعوت به گیس و گیس کشی کردن :))))

    ولی زهی خیال باطل 

    پاسخ:
    نترسید! نترسید! ماهمه باهم هستیم!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی