ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

خودت بگو جات کجاس!؟

پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۲۱ ق.ظ

خواهرشوهرِ گرامی مدتیه که بطور جدی، وارد فضای توییتر شده و داره برای مجموعه ی انقلابیشون، عضو جمع میکنه، یه مدت زوم کرد رو ما و به انحاء مختلف خواست من و حضرت آقا رو هم جذب کنه، آنقدر گفت و واگفت و اثر ندید، که دیگه از ما خسته و ملول و ناامید گشت و الان از روی مخِ ما دوتا، شیفت داده رو مخ عروس خاله بتول! 


کاملا قبول دارم که الان جنگ، جنگ رسانه س...

که میدون مبارزه، از خاکریز تبدیل شده به توییتر و اینستاگرام...

و همچنین قبول دارم که برای دفاع کردن تو زمینه های فرهنگی، نیاز هست به کار، به جهاد...


اما یه چیز برام حل نمیشه و بخاطرش نمیتونم پا توی این میدون بذارم، اونم اینکه برای فعالیتِ موثر در فضای مجازی، خیلی باید وقت گذاشت، یعنی باید از وقتی که برای رسیدگی به کارهای خونه و بچه و همسر میذاری، بزنی، باید از فرصتِ رشدِ خودت کم بذاری تا بتونی کار کنی! بتونی آنقدر فالوور جمع کنی که زحماتت به هدر نره، تا نوشته هات یه ثمره قابل توجهی بده! 

 من برام حل نمیشه که علی بیاد بچسبه به من و به هشتاد روش سامورایی متوسل بشه تا من سرم رو از تو گوشی در بیارم و بهش توجه کنم، و دست آخر یا اعصاب خودم خرد بشه یا اعصاب بچه! یا اینکه کار مکرر با گوشی، روی ذهن بچه اثر منفی بذاره.

 یا همسرم از سرکار بیاد، و غذای من هنوز آماده نباشه، چرا که از صبح تا ظهر داشتم روی هشتگ بلد_نیستم کار میکردم! هی هرچی بلدم و بلد نیستم میبینم، بازتوییت کنم انقد که چشام کور بشه و ازون پس هشتگ بزنم عصای _سفید!

نمیتونم بپذیرم که این وظیفه ی الانِ من باشه، و همچنین وظیفه ی الانِ اکثر مادرانِ اطرافم، چرا که می‌شنوم گلایه های فرزندان و همسرانشان رو...

ولی نمی‌دونم نسخه ی اصلی چیه!

اگه ماها افسران این جنگ هستیم، پس میدون مبارزمون دقیقا کجا میشه؟


  • موافقین ۵ مخالفین ۱
  • ۹۸/۱۱/۰۳
  • ۲۴۱ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۱۲)

نمیتونم بپذیرم که این وظیفه ی الانِ من باشه، و همچنین وظیفه ی الانِ اکثر مادرانِ اطرافم، چرا که می‌شنوم گلایه های فرزندان و همسرانشان رو...

سلام:)

وظیفتون رو برای خودتون تعریف کنید و برای انجامش برنامه‌ریزی کنید وقت بذارین

چون یکی از جاهایی که همیشه جامعه ضربه میخوره از مادرهای منفعل ناآگاهه(من شما رو شامل این دو صفت نمیدونم) ولی کم ندیدم که به بهونه همسر و فرزند تنبلی رو توجیه کردن و طبیعتا بار رو روی دوش زنهای دیگه جامعه انداختن و نهایتا از شرایط جامعه گله میکنن که چرا به فنا رفته...

منم اگه خودمو مسئول بدونم( واقعی واقعی) برای انجام مسئولیتم درگیری ذهنی پیدا میکنم

پاسخ:
حرفتونو قبول دارم، ولی قضیه اینه که گاهی فکر میکنیم درجای درست قرار گرفتیم درحالی که جامون سرپست اصلیمون خالیه
رسیدن به اینکه من واقعا کجا باید باشم که به مسئولیت اصلیم ضربه نخوره یه کم سخته
  • آقای گوارا
  • لازم نیست جایی بریم . میدون مبارزه همون جایی که الآن هستیم . یه جمله از حضرت آقا هست که میگه فکر کنین همونجایی که هستین مرکز دنیاست و با این نگاه فعالیت کنین

    پاسخ:
    در همونجا چیکار کنیم که نه منفعل باشیم و نه مسئولیت اصلیمون یادمون بره؟

    منم با شما موافقم.

    میدون مبارزه ی من و شمای مادر، فقط خونمونه. فقط...

    پاسخ:
    ممنونم
    من منظورم این نبود که فقط و فقط خونه، چون آب هم که یه جا راکد بمونه میگنده، آدم باید درحال رشد باشه، ولی تعادل رو رعایت کنه و همچنین فعالیتی رو برای رشد انتخاب کنه که به مادریش آسیب نرسونه
  • میرزا مهدی
  • به راستی که میدان مبارزه ی این جنگ رسانه ای همون توئیتره.

    البته نه مضحکه های یه سری از جوونای جاهل.... همون گروه های انقلابیِ دوستتون منظورمه. خارشووَر

    پاسخ:
    اولا که خارشوور هیچوقت دوست آدم نمیشه، (مث باجناق که فامیل نمیشه)
    در حال حاضر همون فعالیت های انقلابی ممکنه مارو از جایگاه اصلیمون دور کنه

    برنامه ریزی و اولویت بندی کارها حلقه ی مفقوده ی کارهای ماست!

    باید یاد بگیریم چه موقع چه کاری لازمه و واجب!!

    و تا این رو یاد نگیریم بنظرمن همین کارای حداقلی کفایت میکنه!

    ولی چه باید کرد که ماها یا نمیخایم یاد بگیریم یا وقت نمیزاریم برا یاد گرفتنش.

    واینجاست که وسط این جنگ(به گفته حضرت آقا که از سال74 تا حالا داره میگه.از سال74 با تهاجم فرهنگی شروع کرد بعد گفت شبیخون فرهنگی بعد شد ناتوی فرهنگی و حدود سال 92استحاله ی فرهنگی!!)که حالا داریم میشیم استحاله ی فرهنگی نمیدونیم دشمن کجاست و به کی شلیک کنیم!!!

    ومن ناگزیرم که بگم من کجایه این جبهه ام!

    وافسوس که جبهه ی باطل هم میدونه کجاست وهم خیلی هوشمندانه میدونه کجا رو یزنه که اثرش بیشتر باشه.

    بنظرم داره دیر میشه.باید دغدغه داشت و بیخواب بود و ...

    یادم میاد چند سال پیش یکی از دوستام تعریف میکرد که فرزند یکی از شهدای جبهه مقاومت تو بحبوبه و اوایل جنگ 33 روزه ی اسرائیل علیه لبنان انقدر جوش خورد و حرص خورد که یه شب  سکته کرد و تا دمه مرگ رفت!وهی تقلا میکرد که بره اونجا ولی دستش به جایی بند نمیشد!!

    و حالا من باید از خودم بپرسم که تاحالا شده یه سر درد کوچولو برا این اوضاع بکنم یانه؟؟!

    پاسخ:
    دغدغه مندی درسته و باید هم سرجای خودش باشه، قبول دارم که باید با برنامه ریزی به همه ی وظایف رسید. باید ازخودگذشتگی کرد
    جامعترین نظر با اختلاف نسبت به نظر بعدی، نظر خودت بود :)

    خب خواهر من باید بشی افسر کونفو کار بتونی صد تا کار رو باهم بکنی به جای این نق نقا و نمیشه نمیشه ها توانایی هات رو ببر بالا  قدیما قالی میبافتن آب از چاه میکشیدن مس میسابیدن ده تا هم بچه بزرگ میکردن حالا یه هشتگ میخوای بزنی 

    بعدم ما اصلا نفهمیدیم این دعوای عروس خواهر شوهری بود:))))


    پاسخ:
    تو الان افسر کونفویی؟؟؟

    قدیما بچه ها تو کوچه ها بزرگ میشدن،انقد به مادرا چسبیده نبودن که!
    مادره علاوه بر همه اونا میتونین هشتگم بزنه:))

    ای دو بهم زن! نخیر، ما با خارشوورامون دعوا نداریم!
  • دچارِ فیش‌نگار
  • حالا آخرش چی شد؟

    دعوا رو میگم

    پاسخ:
    الان در مرحله گیس و گیس کشی هستیم!
  • دچارِ فیش‌نگار
  • قانعش کنید :)

    پاسخ:

    دیگه خودش قانع شد از بس ما گوش بحرفش ندادیم :(

    نکته ی تیتر رو گرفتید؟

    الان باس درس خوند حسابی, جهل بیداد می کنه. یک عالمه جهاد داریم باید ببینیم کدوم برا ماست. جهاد علمی جهادیه که زن و مرد و مجرد و متاهل و پیر و جوان نمیشناسه, برا همه اس, هر کسبه تناسب زندگی خودش.

    پاسخ:
    اینکه چطور میشه با بچه ای که همش مثل چسبونک بهت آویزونه درس خوند، خیلی ذهنم رو مشغول کرده
    البته مطالعات قرآنی و آزاد دارم کم و بیش، ولی اگه درس خواندن آکادمیک منظورته، حتی الان نمیتونم بهش فکر کنم
  • دچارِ فیش‌نگار
  • والا برا حفظ کیااان خانواده تون بهتره بگم نه نکته ی تیتر رو نگرفتم:)

    پاسخ:
    چه ربطی به کیان داره؟؟

    دیالوگ فیلم شبی که ماه کامل شد بود، عبدالحمید ریگی به زنش میگه خودت بگو جات کجاس

    بله 

    منم منظورم همون‌ منظور شما بود! در واقع منظورم از خونه، خانواده و کیان خانواده بود.

    وگرنه راکد موندن‌ و تعادل نداشتن، اولین آسیبش به نقش مادریه. 

    متاسفانه خیلی‌ها به بهانه فعالیت اجتماعی، به بهانه تربیت بچه‌های مردم، به بهانه کار فرهنگی، از خونه رفتن بیرون و انقدر مشغول مردم و‌ بچه‌های مردم شدن که از بچه‌های خودشون غافل شدند و شد آنچه نباید می‌شد.

    هم چنان که اگر مادری آگاه نباشه، به روز نباشه، کار فرهنگی بلد نباشه، به علم تربیت روز و متناسب با جامعه تسلط نداشته باشه، نمی‌تونه خوب مادری کنه. چه تو خونه باشه، چه بیرون از خونه، چه فضای مجازی.

    هر کسی هم خودش بهتر از بقیه می‌تونه تشخیص بده وظیفه‌اش رو. اونکه بچه‌اش بزرگتره؛ اونکه بچه‌اش مستقله؛ اونکه کمک‌های موثر داره در بچه‌داری، تکلیفش با کسی که این شرایط رو نداره فرق می‌کنه قطعا.

    خدای مهربون کمک کنه اول وظیفه‌مون رو خوب بشناسیم؛ بعد هم خوب عمل کنیم. و فراموش هم نکنیم هدایت از جانب خدای متعال و به دست مبارک اوست. 

    چه من که واسطه هدایت و تربیت فرزندم هستم و چه اون کسی که قراره واسطه تربیت و هدایت فرزند دیگران در جامعه باشه، اگر حواسمون به اتصال به منبع هدایت باشه و طلبمون لاینفطع جریان داشته باشه، او جل و علا برکتش رو جاری خواهد کرد... در یک جمله، کار هزار نفر رو به هدایت یکسره می‌کنه... 

    پاسخ:
    فرمایشات شما درسته
    درد اصلی همون نداشتن تعادل در زندگی توسط امثال منه، وگرنه اگه برنامه ریزی داشته باشید نه اینور بوم میفتیم نه اونور
    هرچند معتقدم که کار زیاد بیرون از خونه و کم توجهی به بچه ها، آسیبش از بیکار بودن مادر بیشتره

    ممنون از دعای خوبتون :)
  • دچارِ فیش‌نگار
  • آخه بیشتر میخوره خطاب به خواهرشوهر گرامی باشه!

    پاسخ:
    آخی
    اون بنده خدا که خیلی ماهه، تو بندگی خدا ماها باید بریم شاگردیشو بکنیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی