ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

اهل داهات باباتم!

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۳۹ ق.ظ

شصت سالِ پیش، سهرابِ خدابیامرز، یه خبطی کرده، گفته اهل کاشانم!

بعد از اون، یه شیرِ پاک خورده ای اومده، یه کانال خبری زده تو تلگرام، به اقتباس از سهراب، اسمشو گذاشته اهل کاشانم!

و سپس بعد از اون شیر‍ِ پاک خورده، یه سری بیل به کمر خورده، از روستاها و شهرهای اطراف کاشان، هی میان کانال میسازن: 

«اهل آرانم!» 

«اهل نیاسرم» 

«اهل قمصرم»

« اهل کله ام»

«اهل محله عربام»

«اهل فلکه چه کنمم!!!» 


بابا بسه دیگه! شورشو درآوردید! 

اسم قحطیه؟! 

اححح



پ.ن: «کلّه» روستایی در نزدیکی کاشان

«فلکه چه کنم» یکی از میدونهای شهر کاشان، به نام میدان بسیج، که از بس خیابونای متعدد بهش وصل می شه، و آدم گیج میشه و نمیدونه اون وسط باید چیکار کنه، تو عامیانه بهش میگن «فلکه چه کنم»

  • موافقین ۷ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۲/۲۳
  • ۲۲۱ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۱۰)

ما هم یه چهار راه داریم از بس کج و معوجه اسمس سرگردونه!

پاسخ:
چهارراه که قاعدتا چهارتا راه بیشتر نباید داشته باشه!

بسی جالب بود😃😃😃

پاسخ:
خداروشکر :) :) :)

 

سهراب گفته بود سر سوزن ذوقی خب دیگه کاشونیاا بیشتر از این ذوق ندارن تازه اون یه ذره هم سهراب داشت که اول بار گفت اهل کاشانم دیگه به بقیه چیزی نرسیده:)))

میدون مجاهدین  یادته توی  یزد بچه ها بهش میگفتن میدون حالا چه کنم  :)))) 

پاسخ:
اتفاقا سهراب با شعرهاش ذوق کاشونیا رو به تصویر کشیده،
از فرخی یزدی که شعراش قشنگ تره :)))
 این غیر کاشونیان که ذوق ندارن! شعر سهراب رو میدزدن

باید بپرسم ببینم گردنه حیران چرا "حیران" شده. البته که من اهل تبریزم😂😂

ولی واقعا خز هرچی درمیاد رو اعصابه.

پاسخ:
اون که تابلوئه چرا حیرانه! از بس مه داره

امان ازین میدونای کاشان:))

من توی همون15 خردادشم موندم:)

پاسخ:
تو ۱۵ خرداد که نباید بمونی! باید رد شی بری چهارراه ؛)

واااااقعا؟ 😄

فکر کردم داری تیکه می ندازی به اسم کانالها که میگی که کنم 

پاسخ:
نه، واقعا میگیم فلکه ی چکنم!
فکر نکنم هنوز کسی گفته باشه فلکه بسیج:))
البته همچین کانالی نداریما، اون شوخی بود

فرخی رو گرفتن زندونش کردن بعدم کشتنش  نتونست خیلی شعر بگه  یه چندتا هم با لب دوخته گفت بدبخت

آره واقعاااا سهراب ذوق داشت کار به بقیه کاشونیای بی ذوق ندارم :)))

 

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...........

پاسخ:
کاری به فرخی نداشتم البته، میخواستم بگم کاشونیا از یزدیا خوش ذوق ترن :)) 

و تنهایی من، شبیخون حجم تو را پیش بینی نمیکرد!

آره ذوقشون از عرق و گلابایی که از آب مردابی که قورباغه خسته  داخلش خوابیده میدن دست مردم معلومه :))))

پاسخ:
سبووو
کاری نکن که سانسورت کنماااا

اصلا حقتونه هرچی قورباغه خسته بدن دستتون :))

کامنت اول سبو :)

 

ما هم یه فلکه داریم که اسمشو بگم می گُرخی :) 

پاسخ:
این سبو حرف بیمزه زیاد میزنه! توجهی نکن :))

بگو عیب نداره، میخندیم یه کم

بعد از سالها من رو یاد یه دوست کاشونی دوران دانشجویی انداختین که اون موقع ها این اصطلاح بیل به کمر خورده رو اغلب استفاده می کرد و ما برای اولین بار می شنیدیم. مثلا می گفتیم بریم بوفه می گفت آقای فلانی بیل به کمرش نخورده که الان باز باشه... تازه همه فتحه های کمر و نخورده رو با کسره می گفت و من الان لهجه اش تو گوشمه. همسفر حج دانشجویی همدیگه و هم اتاق در سفر عمره هم شدیم. هرچند من ورودی بودم و اون سال آخری. یادم میاد خونشون توی خیابون مطهری یا به قول خودش مدخل بود اما ازدواج کرده بود و داشتند توی خیابون فین خونه می ساختند. من هربار تو راه فین می گم یعنی کدوم خونه، خونه معصومه س؟

پاسخ:
سلام
خداروشکر خاطراتتون زنده شد :)
بعضیا یاد بگیرن، قدر دوستای کاشونیشون رو بدونن (سبو رو میگما)
وضعشون خوب بوده که تو خیابون فین خونه میساختن!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی