ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

گفتا برو، مترس... بگو یا ابالجواد

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۳ ق.ظ

ما یه مشت حسرت به دلیم که دلمون رو جا گذاشتیم تو صحن اسمال طلا و تنمون رو برگردوندیم تو شهرامون

تو چیکار کردی با ما که حتی دلمون برای لمس کاشی های حرمت هم تنگ میشه...

برای عطر خنک رواق هات، وقتی فرش پرده های دم در رو کنار میزدیم و صورتمون یهو پر میشد از نسیم دلربات...

برای دعوا سر آب سقاخونه ت، برای کفترایی که گوشه و کنار صحنت پیدا میکردیم و نیم ساعت تو گوششون از تو میگفتیم...

ما حسرت به دل موندیم، حسرت یه بار دیگه بوسیدن در و دیوارت، بوییدن پنجره فولادت، حسرت له شدن میون عاشقات تو ورودی باب الجوادت

حسرت دویدن و نرسیدن به رکوع امام جماعت! 

چرت زدن تو صحن و با پر خادمات از خواب پریدن


این روزا همه ی دلخوشیامون تبدیل شده به حسرت

تو چیکار کردی با دل ما یا ایها الرئوف؟



تولدت مبارک شمس الشموس دلهای بی قرار




  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی