ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

۲۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

خلوت

۰۵
فروردين

شاید خنده دار باشه، ولی یکی از آرزوهای همیشگیِ من این بوده که عاشق تنهایی باشم! که از نبودن ِ آدما اذیت نشم، که وقتی تنهام بگم آخیییش! حالا برم از خوشی پرواز کنم تو آسمونا! 

ولی متاسفانه به شدت از تنهایی بدم میاد!

هیچوقت بلد نبودم با خودم تنها باشم و از خلوتم لذت ببرم.حتی وقتی تو قطار یا اتوبوسم تنها میشدم، باید یه چیزی در گوشم وزوز میکرد، چیزی مثل هندزفری! تو خوابگاه که تنها میشدم که اصلا انگار همه غم عالم میریخت تو دلم! واسه همینم بعد از یک ماه، از اتاق سبو رفتم، هم اتاقیام همیشه سه شنبه تا جمعه رو میرفتن خونه و من بودم و یه اتاق و چهارتا تخت خالی!

اصلا همین که زود دوست داشتم بچه دار بشم و الان دلم بچه های بیشتر میخواد، همین ترس تنهاییه. 

همیشه میگم خوش بحال آدمای خلوت دوست! لامصب اصلا یه کلاس خفنی هم داره این خصلت!



پ.ن: (پانوشت رو حذف کردم، چوناحساس کردم ممکنه باعث سوء برداشت بشه)

  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

و من یک هفته ی تمامه دارم تو سایتا دنبال دوتا کتاب شعر خوب و مناسب برای گروه سنی الف میگردم و پیدا نمیکنم. 

کلا نقدهای زیادی به کتاب کودک وارده، بعضی هاشون که مزخرف نوشتن (مثل همون خرخروی عرعرو!)، بعضیاش که خوبه و شاعر حسابی داره، بدآموزی داره(مثلا کتاب خروس سیگاری! یا بعضی کتابای می می نی) میمونه چندتا کتاب خوب، که اونام فروش اینترنتی هاشون داغونه، همه جا زدن ناموجود! 

راستش اون روزی که در بدر دنبال کتاب اصول بازاریابی یا تحقیق در عملیات میگشتم، یا اون روزای عشق فلسفه ای که در پیدا کردنِ «شرح منظومه» شهید مطهری گذشت، هرگز به ذهنمم خطور نمیکرد که روزی بیفتم دنبال کتاب «گاز و کلاج و دنده، شیمو شده راننده» یا تو سایتا سرچ کنم «عروسی خاله سوسکه و خاله موشه!»

اوضاع نشر کتاب کودک خیلی جالب نیست، و اوضاع پخشش از نشرش هم داغون تره!


  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

العید مبروک

۰۳
فروردين

گاهی وقتا فکر میکنم من اگه خدایی ناکرده، یه نامسلمونِ رشدکرده در یک خانواده ی نامسلمون بودم، همین دعای «یا من ارجوه…» ماه رجب، برای مسلمون شدنم کافی بود! 

چقدر زیباست این دعا… چقدر روح آدمو حال میاره!

فقط اون جایی که میگه ریشتون رو با دست بگیرید برا ما خانما یه کم سخته!



پ.ن: عید مبعثتون مبارک، ان شالله تحت عنایت حضرت رسول الله باشیم هممون.
پ.ن۲: از اعمال امروز، زیاد صلوات فرستادنه، بفرستید تا میتونید...

  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

قابلمه باز

۰۲
فروردين

شاید باورش براتون سخت باشه، ولی تنها اسباب بازیی که پسر من بهش علاقه داره، قابلمه ست.(خودش بهش میگه آبلا)

انواع و اقسام قابلمه؛ کوچیک، بزرگ، تفلون، مسی، روحی، زودپز، ماهیتابه، وُک، تابه دوطرفه و ... در رنگها و سایزهای مختلف، اصلا این بچه از بازی با قابلمه خسته نمیشه، یعنی عاشقانه قابلمه رو میپرسته!! گاهی وقتا که از خواب میپره، بین خواب و بیداری با ناله میگه آبلا! و اگه کله و دست و پاش به هر در و دیواری بخوره و داغون بشه، تنها چیزی که ساکتش میکنه قابلمه س!

ناگفته نماند که همه ی فامیل از دست قابلمه بازی های علی، یا مثل مامانم در کابینتاشونو سه قفله کردن، یا مثل مادرشوهرم تسلیم شدن و قید قابلمه هاشونو زدن.

حالا با این تفاسیر، منِ مادر، در راستای سرگرم سازی آقاپسر، تصمیم گرفتم یه اسباب بازی تازه براش بخرم، اونم اینترنتی

به همین منظور رفتم تو دیجی کالا

کلا که اسباب بازی های مناسب دوسال خیلی تنوع کمی داره،  علی هم علاقه ی چندانی هم به ماشین و موتور نداره. 

چند مدل لگو و حلقه و پازل هم که برای این سن مناسبه، رو سیسمونیش بوده. (تنها استفاده ای که از لگوها و پازلها میکنه اینه که بعنوان نخودولوبیا میریزه تو قابلمه و زیرش رو روش میکنه، درشم میذاره تا بپزه، گاهی هم از روسری های من بعنوان دم کنی استفاده میکنه!)

گفتم براش میکروفون بخرم، هم جذابه، هم صداپخش میکنه و موزیک میزنه، سرچ کردم رنج قیمتش از ۵۵ بود به بالا! پس بیخیالش شدم!

گفتم یه مدادشمعی، پاستل، ماژیکی چیزی بخرم نقاشی بکشه، ولی یادم اومد چند هفته پیش که عمه ش براش کیفِ پاستلش رو آورد تا نقاشی بکشه، همه ی پاستل ها رو ریخت تو قابلمه تا آش بپزه! گفتم بی خیال! اینم «باب راس»بشو نیست.

و من خودم رو میبینم که تو سکانس آخر رفتم مغازه ی رفیق حضرت آقا، و قسطی یه دست قابلمه  خریدم بعنوان محبوبترین اسباب بازیِ علی... بساطی داریم از دست این بچه!

  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

دلم روشنه به سال جدید

سالی که با حضرت باب الحوائج شروع بشه، معلومه که قراره منبع خیر و برکت باشه. بیاید نسبت به سال جدید خوشبین باشیم و تفال بزنیم.

چقدر قشنگه که لحظه تحویل سال توسل پیدا کنیم و دست به دامن امام موسی بن جعفر بشیم، و رفع همه گرفتاری ها رو از ایشون بخوایم... شده با هدیه کردن چندتا صلوات، با خوندن نماز، با هر راهی که دلمون سبک میشه.


پ.ن. چشمام داره میسوزه، اگه لحظه تحویل سال خوابم برد دیگه خودتون عیدتون مبارک باشه!

پ.ن۲: یه نماز چهار رکعتی برای روز نوروز توی مفاتیح هست، بعد از نماز عصر خونده میشه... اگه خوندید منم دعا کنید...

  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی