ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

و النازعات غرقاً

سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۰۹ ق.ظ
چهارشنبه بود. مثل همه ی چهارشنبه های دیگر که بعد از یک روز سخت کلاسی شب را به عشق جلسه ی سیر مطالعاتی به مسجد دانشگاه می رفتیم. این دفعه ولی اندکی فرق داشت. استاد عزادار بود. عزادار برادر از دست رفته اش. 

جلسه که شروع شد، استاد فرق چندانی با چهارشنبه های دیگر نداشت. مثل همیشه قبراق و سرحال بود. شاید از نگاه های نگران اول جلسه ای ما دریافته بود که از چه چیز تعجب کرده ایم. پس شروع کرد بحث را به سمت مبحث مرگ بردن. مثال قشنگی زد. هنوز که هنوز است، پس از گذشت چند سال، هروقت به مرگ فکر می کنم، یاد این مثال قشنگ استاد می افتم و آرام می شوم:

مَثَل زندگی ما آدمها در این دنیا، مَثَل کسی ست که سوار بر مرکبش (یا به قول استاد خَرَش!) دارد از وسط جنگلی می گذرد. به دره ی عمیقی بین مسیرش برخورد می کند و یک پل چوبی سست، و نگهبانی که به او هشدار میدهد باید خرش را همانجا پارک کند و خودش به تنهایی از روی پل رد شود پس ناچاراً خر را کنار پل پارک می کند!! و خودش از روی پل رد می شود و به مسیرش ادامه می دهد. 

داستان انسان هم همین است. توی مسیر این دنیا، سوار بر مرکب بدنش شده و می رود. ناگهان وسط مسیر به پلی می خورد به نام مرگ. بدنش را همان جا زیر خاک دنیا پارک می کند و روحش از روی پل رد می شود و باقی مسیر را بدون خر طی می کند. هیچ مشکلی هم برایش ایجاد نمی شود. 
تا زمانی که خر به دردش میخورد، با خر می رفت. وقتی خرش برایش مشکل ساز می شود و رفتن را ناممکن می کند، از خر می گذرد. 

از این مثال می شود فهمید که چرا خداوند توی قرآن می فرماید: 

 وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً. سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را بشدت از بدنهایشان) برمی ‏کشند، (۱)

 وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً. و سوگند به فرشتگانى که (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا می ‏سازند (2) 


فهمیدنش کار سختی نیست. 


گروه اول کسانی هستند که بدجوری به این طرف پل و خرشان دلبسته اند به نحوی که هیچ جوره نمی خواهند ازش جدا شوند. پس ملائکه ی سر پل، به زور طرف را از خرش (و ایضاً باری که سوار بر خر کرده است) می کَنَد و پرتش می کند روی پل. 


گروه دوم اما کسانی اند که دلی به این طرف پل نبسته اند. همه ی هم و غمشان رسیدن به خدا و رفتن به آن سو بوده است. به یادش بوده اند و آن طرف را آباد کرده اند. پس با شادی و نشاط، خودشان خر را می بندند این طرف پل و مثل بچه های خوب راهشان را می روند. 



1-سوره ی مبارکه نازعات آیه ی 1
2-سوره ی مبارکه نازعات آیه ی 2

پ.ن 1: و هیچ یادم نمی رود وقتی بچه های سیر برای هم دردی با استاد، در مراسم چهلم برادرش حلوا پختند و روی میز داخل نمازخانه ی تکتم را با شمع تزئین کردند و فضای غم آلودی ایجاد کردند. ولی اثری از غصه توی نگاه استاد دیده نمیشد. طوری که موقع پخش حلوا، استاد مقداری حلوا میخورد و میخندید و به آقای قانع میگفت: حدیث داریم که "إن المؤمن حلو یحب الحلاوة" مومن شیرین است و شیرینی را دوست دارد. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده!!! 

پ.ن2: همیشه شنیده ایم که جان دادن سخت است و به لفظ جان کندن معروف است. اما آیات و احادیث گویا چیز دیگری به ما می گوید. مثلاً همین آیه ی 2 سوره ی مبارکه نازعات، که سوگند به فرشتگانی می خورد که جان مومن را با شادی و نشاط (و نه با سختی و کندن) می گیرند. و حدیثی که استاد به آن اشاره میکرد: " یَخرُجُ روحُ الموُمنِ مِن جَسَدِه» ا یَخرُجُ الشَّعرُ مِن العَجین" ؛ روح مؤمن به هنگام جان دادن چنان آسان از جسدش بیرون می‌رود همانند بیرون آمدن مویی از اندرون خمیر.» 

با وجود این آیات و روایات، بنده در نمی یابم علت بعضی از احادیث را که جان کندن حضرت موسی را مثل سلاخی کردن گوسفند زنده می داند. اگر دوستان اطلاعاتی در این زمینه دارند، خوشحال میشوم که با هم صحبت کنیم. 



  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۰۶/۱۱
  • ۸۷۲ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

حلو

حدیث

جان کندن

مرگ

روایت

نظرات (۱۱)

خدا خیر بده استاد شیخ بهایی رو...
توفیق درک جلساتشون رو نداشتم جز سه چهار بار و واقعا اون همه آرامش رو نمی تونستم هضم کنم...جوری آروم بودن که انگار وصلن به یه منبع لا یزال!!! و حقا که همین هم بود.
پاسخ:
سلام بر مولای خوب خویشتن
بله. آرامش ایشون مال ایمان و تفکر آرامش بخششون بود.
هو الذی انزل السکینة علی قلوب المومنین
سلام

چقدر دلم تنگ شد برای حاج آقا و جقدر همیشه ناراحتم که خیلی کم اومدم به این جلسه ها و تنبلی کردم و اون قدر که باید استفاده نکردم.

راستش در مورد خارج شدن روح از بدن که خیلی روایات در مورد سختیش هست. اون هم روایات وحشتناک... اما خب وعده داده شده که به مومنین آسون میگذره و اهل بیت تو اون لحظه حضور پیدا میکنن و روایاتی از این دست. حالا اینکه چرا برای حضرت موسی چنان سخت بوده نمی دونم. حس می کنم در موردش شنیدم ولی متاسفانه من حافظه‌م اصلا خوب نیست.
پاسخ:
سلام بتول جان. خوبی عزیزم؟کم پیدایی
من خیلی این قضیه ذهنم رو مشغول کرده. روایته که عزراییل یه ترنجی میده به حضرت موسی، حضرت موسی بو میکنه و جونش گرفته میشه. باز هم با این وجود میگه مثل مرگ برام مثل گوسفندی بود که زنده زنده سلاخیش کنن.
جریانش نمی دونم چیه.
سلام  دلم برا حاج آقا شیخ بهایی تنگ شد
الان وقت ندارم راجع به اون سوالت حرفی بزنم اما قول میدم تو حرم امام رضا فک کنم راجع به سوالت بر گشتم جواب بهت بدم فعلا راهی مشهدم میدونم ملتمسی دعات میکنم فقط اگه امام رضا قبول کنه راستی پنج ترمه شدم این ناراحتیه پنج ترمگی با این مشهد از خدا خواسته برطرف شد برام دعا کن بتونم درست زیارت کنم
پاسخ:
سلام بر فامیل دور عزیزم
عیب نداره فدات. قسمتت این بوده. برو بچسب به زیارتت حالشو ببر
  • انـــقلــا بـــی
  • سلام
    جالب بود ...
    عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه‌السلام داد ، موسی علیه‌السلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیه‌السلام گفتند:ای کسی که در میان پیامبران ، از همه راحت‌تر مردی ، مرگ را چگونه یافتی؟ » موسی علیه‌السلام گفت:« مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند ، یافتم. »
    مناهج‌ الشارعین، (علامه میرداماد)، ص 590.

    + بروزم
    پاسخ:
    سلام. بله بحث در مورد همین حدیث بود. 
    نظرتونو نفرمودین
    سلام سید جات خالی اینجا مشهده منم دیگه میخوام کم کم راه بیفتم برا حرم میدونی هتلمون وای فای داره منم لپتاب دارم واسه همین میتونم برات نظر بذارم (افاده و کلاس) 
    از شوخی گذشته خیلی به یادتم قرار بود راجع به سوالت فک کنم ولی همین الان یادم اومد امروز تو حرم راجع به این مسئله خطیر فک میکنم 
    پاسخ:
    یا حضرت عباس!!!
    فامیل خیلی خب! حالا دیگه بیل گیتس هم فهمید لپتاپ داری!!!
    جدای از شوخی خیلی دعام کن. سلام ویژه به امام رضا برسون.
    اگه برا سوالم جواب پیدا نکردی بر نگرد!!!
    سلام بنت شهر آشوب عزیزم
    چرا بهم نگفتی که لینکم کردی...
    پاسخ:
    سلام عزیز
    نگفتم؟؟!! حتما یادم رفته 
    ببخشید. با افتخار لینک شدید :)
  • لولاکی ریکا
  • آنکه به خرد توانا شد ، ترس برایش نامفهوم است . اُرد بزرگ


    °°°°°°°°°°°°|/
    °°°°°°°°°°°°|_/
    °°°°°°°°°°°°|__/
    °°°°°°°°°°°°|___/
    °°°°°°°°°°°°|____/°
    °°°°°°°°°°°°|_____/°
    °°°°°°°°°°°°|______/°
    °°°°°°______|_______________
    ~~~~/____________________~~~~
    ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
    منتظر حضور گرمتان هستم
    سلام - وبلاگ خوبی داری

    دوست داری از تک تک بازدید کننده هات پول دربیاری ؟

    در سایت معتبر وطن رنک با دامنه عضو شو و کد رو تو وبلاگت بزار و به ازای هر بازدید کننده از وبلاگ 3 تومن درآمد کن .

    پرداخت 3 تومان به ازای هر بازدید کننده
    پشتیبانی و تسویه حساب هفتگی
    اعتبار و سابقه بالا با آدرس .com
    شمارش بازدید عالی و سریع و مطمئن

    http://www.vatanrank.com
  • فانوس جزیره
  • سلام علیکم
    امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
    آرزو چون سراب است ، بیننده را فریب داده و امیدوار را مایوس می کند
    غرر الحکم . ح7207
    لطفا نماز یکشنبه های این ماه فراموش نشود که عاقبت بخیری در پی دارد
    التماس دعا بزرگوار
    عاقبتتون بخیر / یاابوتراب
    پاسخ:
    علیک سلام
    ممنون از محبتتون 
    محتاجیم به دعا
    سلام اشی جوونم
    جات مشهد بسیار خالی بود. ضمنا تا اونجایی که ما دیدیم فامیل دور همه کاری می کرد جز تفکر درباره ی سوالات. راستشو بخوای اونجا بحث ما بیشتر درباره موضوع داغ محافل دخترانه بود. این مهمتر از چگونگی جدا شدن روح از بدنه...
    پاسخ:
    سلام مشدی افسان! زیارتت قبول عزیزم
    حساب اون فامیل بلاگرفته رو خودم شخصا میرسم!! صبر کن ببینمش گوشش رو می پیچونم. 
    شماها هم به جای این بحثای داغ بچسبید به پایان نامه هاتون!! از این حرفا هیچی در نمیاد!
    بعله افسانه خانوم نذار نیت شوما ها رو از مشد اومدن رسانه ای کنم میدونی که من نخود تو دهنم خیس نمیخوره
    پاسخ:
    فامیل حرمت آبروی مومن از حرمت کعبه واجب تره!!
    نذار دهنمو وا کنم و نیت خودت رو هم برملا کنماااااا 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی