ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

یه مشت میت جمع شدیم دور هم!

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۲۶ ب.ظ

یه بار رفتم کلاس نویسندگی

استاد از همه میپرسید که چه فعالیتهای درراستای نوشتن دارن،

من گفتم یه وبلاگ دارم که توش مینویسم.

استادباتعجب پرسید: مگه وبلاگها هنوز زنده اند؟؟؟


یعنی هممونو با فک و فامیل رییس بیان شست، انداخت گلو بند!

  • موافقین ۹ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۳/۰۸
  • ۱۷۵ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۹)

من بارها با این واکنش مواجه شدم. دیگه طبیعی شده برام :)

و به این نتیجه رسیدم هرکسی نمیتونه سراغ وبلاگ بیاد و نوشتنش ماندگار باشه. به نظرم وبلاگ نویس ها روحیات خاص و حتی مشترکی دارن که سوقشون میده به اینکار.
پاسخ:
درسته
البته استاد ما بیشتر اعتقاد داره که باید در عرصه های جدید فعالیت کرد
سلام 
فقط عنوان پستت :))))))
مردم از خنده بخاطر عنوان پست :))))

پاسخ:
سلام :)

حقیقتیه :))
  • دچارِ فیش‌نگار
  • ادرس میدادی بهش خب :|
    پاسخ:
    دیگه آدرس نخواست ماهم ندادیم!
    :))) فقط جمله ی آخر !
    پاسخ:
    :)
    والا! رسما با فسیل یکیمون کرد
    خب منم واقعا فک نمیکردم هنوز وبلاگ رو پا باشه الان ولی بعد از بازگشت میبینم نه هنوز روح داره
    پاسخ:
    آره درکمال تعجب یه سریا مث ما هنوز رو پان!
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • خب راست گفته
    کو
    دیگه کی مینویسه؟؟
    من هرجا رفتم هیچکی نیست
    ی ۴تا بلاگ مونده ک خاطره نویسی میکنن البته دوراز جون ی چندتایی مثل شما و بعضی ها
    واقعا ی مدتی بود ی صفحه وورد باز داشتم هرجامیرفتم ازبس مطلب خوب و نکته دار داشت کپی میکردم
    بعصا بعضیارو مارک میکردم...
    این گوشیا گند زدن ب همه چی
    والا 
    پاسخ:
    اصلا این گوشیا فرصت تفکر رو از هممون گرفته
    فقط داریم روخونی میکنیم افکار دیگران رو، بدون اینکه فکر کنیم یا مطلب تولیدی داشته باشیم
    شبیه این فیلم "علمی‌تخیلی" ها که یهو همه میرن فضا و فکر میکنن زمین دیگه جای زندگی نیست و غافلند از اینکه یه جماعتی زیرِ زمین تو یه فاضلاب متروک دارن زندگی میکنند. البته فاضلابی هاش من. خوب خوباش شما.:)
    پاسخ:
    دور از جون شما! 
    چه فضای تاریک و غبارآلودی رو تصویر کردین!
    ینی الان همه رفتن فضا؟
    اگه تلگرام و اینستا فضاس، من ترجیح میدم زیرزمین زندگی کنم
    حس یک مرده متحرک رو دادم.
    پاسخ:
    شما حس زنده متحرک داشته باشید و بنویسید
    نه اصلا حتی گوشه چشمی هم به اینستا نداشتم. 
    ببینید سرانه ی مطالعه در کشور ما خجالت آوره ولی درمقابلِ مطالعه وبلاگ ها خیلی سره. اصلا شیره. 
    این روزا میبینیم بلاگرایی که اقدام به تدوین و بعد چاپ مطالبشون کردن و خوب هم فروش رفته. مثلا اگه زنانه هاشو بگم، میشه اشاره کرد به کتاب های "زن‌آقا" و"دهکده خاک بر سر" و یا "سفیر" 
    ما ها یه مشت بلاگرِ آماتور و بلااستفاده ایم. و برای اینکه بلاگرهای دیگه همچین حسی نداشته باشن میریم براشون نظر میذاریم و اونا هم برای ما نظر میذارن و همه ی ما هم خوب میدونیم که بیهوده ایم.
    نه قدرت مدیریتِ مطالبمونو داریم و نه هدف و مسیر مشخصی رو دنبال میکنیم. فقط مینویسیم. هرچی بادا باد. خودمو میگما. شما که روی زمینی، منظورم بلاگرایی مثل منه که تو فاضلابه گیر کردیم.
    مثلا دو سه تا مطلب شرعی و دینی مینویسیم یه عده مخاطب پیدا میکنیم و به جای اینکه انتظارشونو برآورده کنیم، یهو میزنیم تو فاز سیاستِ روز و اقتصاد مریض و مخاطبامون چشماشون یهو گرد میشه که عه ، این کی بود؟ چی شد؟ اصلا چطوری داریم دنبالش میکنیم. بعد به خاطر احترام زیاد لغو دنبال نمیزنن و در عوضش هم نمیخوننمون. بعد یه عده پیدا میشن که فازشون با ما جوره. میان دنبال میکنن و یه هفته بعد میزنیم تو خطِ طنز نویسی. کلا مخاطبامون گیج شدن. بعد از یه مدت بیخیالت میشن و میگن بابا این(من.خودمو میگم) شاسکوله. حالش خوب نیست. تکلیف نداره. یه عده هم هستند که برای خودت میان. خوب که چی؟ مثلا من الان چه به درد شما میخورم. اگه قرار باشه مطالبم به دردت نخوره، خودم به چه دردت میخورم؟ اصلا چرا من باید به درد شما بخورم؟ من خودم زن دارم:))
    بعد میبینی شونصد تا دنبال کننده داری ولی تعداد بازدید از مطلبت فقط 20-30 تاست. خوب تا کی میشه این تحقیر :D را تحمل کرد؟ این میشه که یواش یواش دلسرد میشیم و وبلاگمونو حذف میکنیم و میریم به دیاری دیگر. بعداز یه مدت طولانی تر وقتی میفهمیم هنوز بلاگرایی هم هستن که مینویسن، تعجب میکنیم. 
    خدا اون روزو نیاره که وسوسه بشیم و باز بیایم شروع کنیم به نوشتن اراجیف و باز گند بزنیم و یه چرخه ی بیهوده نگاری رو دوباره رونق بدیم.
    (چی دارم میگم اصلا؟) روبه راهین؟ بچه ها خوبن؟

    پاسخ:
    حرفاتون همش درسته
    ماها درد اصلیمون اینه که نمیدونیم چی میخوایم و اصلا داریم چیکار میکنیم. هدفهامون پوچ و ظاهریه

    البته من اعتقادم اینه که اگه کسی واقعا حرفی برای گفتن داشته باشه و خوب هم بگه، مخاطب خودش جذب میشه. وگرنه میشه همون الکیا که به قول شما 600 تا دنبال کننده هست، ولی بازدید نیست. گرچه خب خیلی از وبلاگنویس ها هم غیرفعالن و این وبلاگها یه عدده فقط
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی