ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

واقعا چرا؟؟؟

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۵ ق.ظ

یه لطفی کنید وقتی میرید مهمونی، به اندازه غذا بخورید!

چون ممکنه صابخونه مثل من و حضرت آقام، دوروز فکرشون مشغول باشه و دنبال دلیل این بگردن که چرا انقدر کم غذا خوردید!

  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۳/۱۱
  • ۱۵۵ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۵)

  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    پیارسال که قسمت شد اربعین رفتیم کربلا از همین جا ایران یه فروند آخوند گروگان گرفتیم که همراهمون باشه و خب تقریبا هم درست زدیم به هدف!

    تو مسیر بعد از خونواده های زن و بچه دار عزیزان عراقی مارو دعوت میکردن خونه هاشون :)))

    یه رسم جالبی که توشون دیدم و برام خیلی جالب بود همین بود که سفره میچیدن و همه چی میذاشتن سر سفره و خودشون و بچه هاشون میرفتن بیرون!
    میرفتن تو یه اتاق دیگه که کلا مهمون راحت باشه هر چی خواست بخوره
    نیم ساعت بعدش اومدن فقط پرسیدن چیزی کم و کسری ندارین و دوباره رقتن تا همه اومدن کنار

    بعد اومدن سفره رو جمع کردن بردن.

    +
    شاید رژیمن خب^_^
    پاسخ:
    عربا کلا رسم مهمون نوازیشون با ما فرق داره، ماها اگه کارای اونا رو بکنیم مهمونامون ناراحت میشن

    آخه قبلا که رژیم نبودن، دولپی میخوردن!
    چرا من رو دعوت نمیکنی که یخچالت رو خالی کنم
    پاسخ:
    تو بیا، من برات یه یخچال خوردنی میذارم که قشنگ خالیش کنی
  • دچارِ فیش‌نگار
  • شور نبوده غذاها؟ :)
    پاسخ:
    نه، آقامون که میگفت خیلی خوب بود
  • دچارِ فیش‌نگار
  • @فریزرم بشور براش :)
    پاسخ:
    فریزرمون چیزی توش نیست! فقط یخ توشه
    یعنی تو فریزرتون گوشت ندارید من میام کباب کنید هنوز اون کباب گوسفند عروسیتون که بهم قول دادی رو به من ندادیا یادته که ........
    پاسخ:
    بابا حالا من یه چیزی الکی گفتم! از فردا همه میگن فریزرشون پر گوشته میخان بیان اینجا مهمونی!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
    علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
    و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

    و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

    ....
    هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
    من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
    خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

    بایگانی