ای‌شما!‌ ای‌تمام‌ عاشقان‌ هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟

عشق در یک نگاه...

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۲۰ ق.ظ

ما کاشونیا، کلا با شربت بیدمشک زنده ایم!

یعنی اگه یه ماه رمضون شربت بیدمشک نباشه که بخوریم، خشک میشیم و ترک برمیداریم از کم آبی! همینم هست که انقدر اعصابامون آرومه! (الکی)

تازگیا یه عرق بیدمشک خریدیم، مزه ی آبِ قورباغه خسته توی مرداب میده! سحر که باهاش شربت درست کردم، یک آن، کاخ آرزوهام فروریخت!

 یاد دوتا مطلب افتادم:

اول یاد یه خاطره در چندسال پیش، زمانی که مادربزرگِ شوهر خواهرم به رحمت خدا رفته بود و ما برای مراسمش رفتیم روستا. پسرِ مرحومه (که بشه داییِ شوهرآبجیم) کارگاه گلابگیری داره ( مثل خیلی از مردم روستاهای کاشان که معیشتشون از راه عرقیجات میگذره)

و من در اونجا بعد از بیست و چندسال زندگی، با موجودی آشنا شدم به نام شربت بیدمشک اصل! نه که تا اون موقع شربت بیدمشک نخورده باشم! نه! بلکه اونجا فهمیدم همه ی شربت بیدمشکهای قبل از تو سوء تفاهمی بیش نبوده! (اینقدر که این موجود خوشمزه بود) 

و اونجا بود که من عاشق شدم...عاشق شربت بیدمشک واقعی!

یه بار که دم در تعارف کردند و خوردیم و آشنا شدیم... یه بارم وقتی نشستیم آوردند و نوشیدیم... یه بارم اشتباهی دوباره اینور رو دادند! و ما دست رد به سینه یار نزدیم... دفعه آخر دیگه دیدم انگار خانمه نمیخواد اشتباه کنه و باز بیاد اینور، پاشدم رفتم اونورا پیش آبجیم، درحالیکه خانمه سینی شربت به دست اومد سمتمون، گفتم مریممم، من شربت میخوامممم! باز اونجا با وساطت آبجی مریم دوتا لیوان برداشتم! 

یعنی من رسما در عرض یه ربع تبدیل به یه آب انبار متحرک شده بودم که مثل آتیش جهنم هی میگفتم: هل من مزید؟؟ «بازم هست؟؟»

خلاصه حیثیت خانوادگیمون رو گذاشتیم پای شربت بیدمشک ولی ارزششو داشت! که الان بعد از چندین سال، هنوز یاد اون شربت بیدمشک اصل بیفتم و یه لبخند ملیحی بیفته کنج لبم...

مطلب دومی که یادش افتادم، مرحوم دچار بود! یادمه یه پست گذاشته بودن اندر مزایای شربت بیدمشک و از تجربه ی شیرینش یاد کرده بودن! خلاصه هرجا هستند ان شالله نور به قبرشون بباره...


پ.ن: شکمو هم خودتونید!


  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۲/۲۱
  • ۲۵۴ نمایش
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

نظرات (۱۵)

سلام . چرا مرحوم ؟!

پاسخ:
مرحوم یعنی کسی که مورد رحمته!

از اول تا آخرش که به مرحوم دچار اشاره کردید با صدای خیلی ریز و خفه داشتم میخندیدم:)))

این اعصاب فکر میکنم برمیگرده  به آب و هوا هر چی خشک تر اعصاب ها هم ضعیف تر -_- البته ما خودمونم همینیم:|

پاسخ:
نوش جان :))

نه اتفاقا احساس میکنم ما کاشونیا با اینکه آب و هوامون خیلی خشکه، نسبت به بعضی شهرای دیگه اعصابامون آرومتره، اینجور که من برداشت کردم البته

نمیدونم والا اما ما خودمون بی اعصابیم:)) 

یکی از دوستان من قزوینیه... اینجا که مثلا میرفت بازاری چیزی، میگفت چرا شماها اینجورید این چه طرز برخورد با مشتریه، بعد من گفتم مگه چی بهت گفتن گفت هیچی نهایت احترام اینه بفرمایید چی می خواستید:))) گفتم اینجا دیگه همینه زیاد حوصله گپ و گفت ندارن:|

همین دوستم والبته بقیه دوستام خیلی از شهرمون خوششون اومده حتی با همین اخلاقامون:دی بیشتر به خاطر چهره مذهبی شهر البته 

پاسخ:
خب اون بی اعصابی نیست، خونگرم بودن یا نبودنه، 
کاشونیاهم با اینکه آدمای مهمون نوازی هستن، ولی خونگرم نیستن خیلی

مگه شما کجایید؟ 

اره بنظرم این تعبیر بهتریه ... همون، خون گرم نیستیم :| 

ولی مهمان نواز هستیم هااا :)) فقط روابط اجتماعیمون بالا نیست:دی

 

شهر ما و کاشان خواهر خوانده اند.

پاسخ:
اتفاقا مردم کویر صبورند، با اعصاب و آرومند. ولی اهل هیجان نیستن، و بقول تو روابط اجتماعی بالایی ندارن
چه جالب! یعنی الان ماها باهم دخترخاله ایم؟ :))

یادم نیست خورده باشم

ترغیب شدم ولی

پاسخ:
من توصیه میکنم. خوبه

:))))) اصن کلمه شربت بید مشک رو که دیدم یاد ایشون افتادم و اولین تجربه شربت بید مشک خوردنشون :)))))) 

پاسخ:
شب جمعه هم نیست که بگیم خدا رحمت کنه امواتشون رو!

+حس و حال کسیو دارم که بی سحری روزه گرفته و حالا دلش شربت بیدمشک میخواد:/

پاسخ:
عجب حس و حال ملکوتی ایییی!! حفظش کن 

آبِ قورباغه خسته توی مرداب یعنی چه مزه‌ایه؟! 🤔

 

پاسخ:
مزه ی بیدمشک ترشیده :|

:)))

تجربه نکردم!

ولی خب مطمئنا این بیدمشکایی که ما می‌خوریم هم همون‌قدر فیک و قلابی‌ان!

 

پاسخ:
منم تا قبل از اون حادثه نمیدونستم بیدمشک واقعی چه مزه ای میده
ولی ازون روزی که عاشق شدم دیگه زندگی ندارممم
همین فیکا رو بخورید تا مثل من نشید:|

@  خانم سوته دلان

حالا فک کنید میریم کاشون این عرق ها و گلابایی تقلبی که بهمون میدن چه ترکیبی داره قورباغه خسته داخل آب :))))))

چه چیزا که به اسم عرق و گلاب کاشون خوردنمون نمیدن  خوباش رو خودشون میخورن قورباغه دار و حلزون دارش میدن ملت :)))

 

وووییییی

پاسخ:
قورباغه داخل آب که خوبه، این داخل مرداب افتاده بود :|

والا ما هم عین شماهاییم! خودمونم حلزون دار میخوریم! خوباشو خود عرقگیرا میخورن

ادرس بده سفارش بدیم:/

پاسخ:
حرفی ندارم آدرس بدم، منتها تضمین نمیکنم از همونا بهتون بدن :|

@سبو جان

همین الانم یه تعارف شابدالعظیمی نمیزنن! :)

میگن همون فیک خودتون رو بخورید! می‌خوان دست تو کار زیاد نشه! :))

پاسخ:
جالبه ماها میگیم تعارف قمصری :))

بابا من که اول گفتم خودمم فیک میخورم، همون قورباغه خسته و اینا! البته من رفتم فروشگاه، از جای مطمئن نگرفتم
حالا شما اگه خوبش رو خواستید بفرمایید من براتون از جای مطمئن میخرم  و میفرستم :)

اره ما فامیل بودیم خبر نداشتیم:))

پاسخ:
بیا بغلم دخترخاله :)

این جنس خاطره های شیرین بیدمشکی بعدش آدم حرفش نمیاد ! فقط لبخند ملیح ...

پاسخ:
عیبی نداره، همون لبخند ملیح ما را بس!

دلم خواست

از کجا میشه شربت بیدمشک اصل پیدا کرد؟

ما هر چی خریدیم آب بود فقط! :(

پاسخ:
والا اصل اصل اگه میخواید باید تو مراسم ختم مادروپدرِ گلابگیرا پیدا کنید!ما که کاشونی هم هستیم کلاه سرمون میره، ولی یه نفر ذو میشناسم که میتونم شمارش رو بهتون بدم، زنگ بزنید سفارش بدید براتون پست میکنه خودش، جنساشم خوبه،ما راضی هستیم ازش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در این برهه ی تاریخ، مادر دو فروند کوچولوی بازیگوش هستم!
علی کوچولویی که از دیوار سفیدکاری بالا میرود
و فاطمه حسنایی که در حال آموزش بالارفتن از دیوار است!

و مادری که خداوند از دست این دو ترکیبِ عالی صبرش دهد!!

....
هرچه که اینجا می نویسم، صرفا برداشتهای شخصی ذهن یک انسان است. پس دلیلی ندارد که حتما و قطعاً اشتباه نباشد. چرا که انسان ممکن الخطاست...
من اینجا بلند بلند با خودم حرف می زنم.
خطابهای پندآموز مرا فقط خطاب به خودم بدانید.

بایگانی