من برفک ِ شیطونم!
مورد داشتیم به طرف گفته اند "از زندان رفتی بیرون سفارش ما را هم بکن و ما را از این دخمه نجات بده"
و طرف رفته پی زندگی خودش و رفیقش را چندین سال کاشته همانجا که بود !!
و چند سال بعد یکهو وسط گرفتاری، یاد رفیقش افتاده و و برگشته، لبش را خوش انداخته که :"یوسف ! رفیق من! (مرد راستگو!) بیا خواب پادشاه را تعبیر کن!"
یحتمل اگر من جای یوسف پیامبر بودم، برمیگشتم با پشت دست میکوبیدم توی دهانش تا دندانهایش بسان برگهای پاییزی فروریزد!! و چندتا فحش آبدار هم حواله اش می کردم و می گفتم برو همانجا که تا حالا بودی!
اما از آنجا که "الله اعلم حیث یجعل رسالته" (خدا می داند که چه کسی را پیامبر کند) یوسف نه برگشت و نه فحش داد و نه چهارتا استخوان را خرد کرد توی دهان رفیقش، فقط با طمانینه و مهربانی خواب پادشاه را تعبیر کرد و حتی راهکار جدی و اصولی هم برای خشکسالی در اختیارشان گذاشت.(و چه بسا رفیق قدیمی اش را هم در اغوش کشیده باشد)
آبجی زهرا در مورد فراموشکاریِ زندانیِ آزاد شده اعتقاد دارد که "برفک گولش زده" (چرا که چند آیه ی قبل می فرماید: فانساه الشیطان ذکر ربه : شیطان یادآوری را از خاطرش برد)
اما به هر حال گول زدن برفک هم شاید توجیه خوبی نباشد. چرا که همه ی ما وقتی کار بدی میکنیم، قطعا برفک گولمان زده (و چه بسا بعضی ها خودشان استادِ مسلمِ برفک باشند!)
طمانینه ی یوسف صدیق، و اعتمادی که به خدا دارد برایم بسیار جالب است... از اول زندگی تا لحظه ی مرگ، هر اتفاق ریز و درشتی که برایش می افتد، دست خدا را در کار می بیند...
حتی در چاه افتادنش، حتی پیشنهاد کثیف زلیخا، زندانی شدنش و حتی فراموشکاری آن رفیقِ گولخورده! همه چیز در راستای رشد است و کمال... قرار است یوسف را در زمین به بزرگی برسانند (و کذلک مکّنا لیوسف فی الارض...)
یوسف می داند که هیچ اتفاقی در عالم از تدبیر خداوند جدا نیست و این اعتقادیست که کم و بیش در بین قشر مذهبی ما هم کمرنگ شده.
به نظر، کم خردیست که اسم شانس و بخت را بگذاریم روی اتفاقات زندگیمان ... هر چه هست تدبیر خداوند است و تقدیرش... (ذلک تقدیر العزیز العلیم)
پ.ن1: شهادت میوه ی دل امام رضای مهربانمان، حضرت جوادالائمه علیه السلام، به همه ی شیعیان دلسوخته ی دنیا تسلیت باد.
- ۱۴ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۵